الامتثال عقیب الامتثال؛ طلب الحاصل؟

الامتثال عقیب الامتثال؛ طلب الحاصل؟

[1]  وقتی مولی می‌فرماید نماز ظهر برای عبد مصلحت لزومیه دارد، اگر یک فرد از این طبیعت را آورد، محال نیست که در شرایطی فرد دیگری از آن طبیعت را هم بیاورد. چون طبیعت، کلی است، «یوجد باحد افراده»، نه اینکه «یستحیل بان یوجد مرتین بفردٍ آخر».

چه کسی می­گوید اگر طبیعت آمد، طلباً للحاصل است[2]؟! 


[1] گردآوری و تنظیم مطالبی از استاد در جلسات ١٣/ ١٠/ ١٣٩۵ و 15/ ١٠/ ١٣٩۵ و ١٨/ ١٠/ ١٣٩۵

[2] فروض مختلف در امتثال عقیب امتثال در بیان استاد:

۱- غرض به اول وجود حاصل و ساقط میشود مثل این ظرف آب یا سم را بریز، اعدام کن، هلاک کن، نفس کار قابل تکرار نیست.

۲- مرتبه‌ای از غرض به اول وجود حاصل میشود ولی قابل اشتداد است، مثل اکرام.

۳- هر چند غرض به اول وجود حاصل نمیشود قهرا به نحوی که ساقط شود اما خود کار قابل تکرار نیست، مثل افتح الباب، یک درب را دو بار نمیتوان باز کرد ولی اگر غرض نیامده (مثلا عبور مولا از درب) و مثلا باد آن را بست آیا میتوان گفت که امر ساقط شذه؟

۴- همان فرض سوم اما با فرض اینکه خود کار قابل تکرار باشد، مثل اینکه یک لیوان آب برای من حاضر کن.

۵- غرض به اول وجود حاصل میشود اما خود غرض قابل تکرار و انحلال به افراد است، چه در عرض هم و چه در طول هم با اشتداد غرض، مثل بعض واجبات کفائیة، مثل وجوب رد سلام بر یک جماعت که اگر یکی جواب داد دیگران هم میتوانند جواب دهند، مشروع است، بلکه مستحب است، مثل استحباب اعاده نماز فرادی به جماعت. اما بعض واجبات کفائیة، داخل در قسم اول است، یعنی نفس کار قابل تکرار نیست مثل دفن میت.(سایت فدکیه، صفحه بقاء امر و امتثال عقیب امتثال)

تفکیک احکام طبیعت از افراد

طبیعی و فرد، رابطه‌شان خیلی دقیق و نزدیک است لذا احکامشان با یکدیگر مخلوط می‌شود. اندازه‌ای که به ذهنم می‌آید، استدلال به طلب حاصل در این­جا صحیح نیست. یعنی احکام طبیعت با احکام فرد، مخلوط شده است.

عدم تکرّر: وصف فرد

«طلباً للحاصل» و «یوجد بوجود احد الافراد»مطلب درستی است. اما عدم تکرر، وصف فرد است ولی شما آن را به طبیعت می­زنید. می‌گویید وقتی فردی از طبیعت آمد، دیگر ممکن نیست، ایجاد شود. بله، فرد را نمی‌توان ایجاد کرد. اما فرد دیگری از طبیعت را می­توان ایجاد کرد.

طلب الفرد السابق ؛ طلب فردٍ جدیدٍ

بله، شخصِ آن فردی که قبلاً آورده، طلباً للحاصل است. قبلاً یک نماز فرادی خواندید، اگر بگویند شخصِ همانی را که خواندید دوباره بیاور، طلباً للحاصل است زیرا فرد طبیعت لا یتکرر. طلباً للحاصل در این­جا خوب است. اما وقتی فرد دیگری از طبیعت را بخواهد انجام دهیم، کجایش محال است؟ کجایش طلب حاصل است؟

یعنی هیچ فردی قابل تکرار نیست و در عین حال طبیعت به وجود آن فرد، موجود است و متحصص به همان حصه از فرد است. اما منافاتی ندارد فرد دیگری از همین طبیعت را ایجاد کنید.

طلب الطبیعه؛ الاتیان بفردین من الطبیعه

در مورد خود طبیعت، هم تحصیل حاصل درست است زیرا الطبیعی لا یتکرر. اما وقتی امر به طبیعت خورده می‌توانید دو فرد از آن طبیعت را ایجاد کنید. نمی‌توانید طبیعت را دو بار ایجاد کنید، طبیعت دو بار ایجاد نمی‌شود. اما دو فرد از آن را می­توان ایجاد کرد.

بنابراین نسبت به افراد، تکرار نداریم. اما به این معنا ‌که دو فرد از یک طبیعت هستند، به حساب یک طبیعت بودنشان، می‌گوییم تکرار دارد. پس اعاده به‌معنای تکرار فرد نیست و اعاده بدون وحدت معنا ندارد. آیا بعد از خواندن نماز ظهر صحیح است که بگوییم نماز عصر را هم اعاده کن؟! صحیح نیست. وقتی می­گویند نماز ظهر را اعاده کن یعنی فرد دومی از طبیعت را بیاور.