# [صد و سی و پنج]
> در اصل توسط **Hosein-** نوشته شده است > > *شما به من می گویید اگر در قرآن شک داری اگر راست می گویی مثلش را بیاور.* > > *منطقا آیا من حق ندارم بپرسم که مقصود شما مثل از چه جهت است؟ مثلا اگر مقصودتان از حیث زیبایی کلام است من زبایی آن را اذعان می کنم اما مثلا فلان شعر را می آورم. اگر مقصودتان از حیث احاطه به اخبار غیبی است من اخبار او از غیب را قبول دارم اما مثلا فلان خبر را می دهم.* > > *خوب؛ شما می فرمایید از این حیث که کتابی باشد که تدوین تکوین باشد.* > > *بنده می گویم اول اثبات کنید که تدوین تکوین است؛ اگر اثبات کردید من قطعا نمی توانم مثلش را بیاورم.* > > *این بود که عرض کردم«بار استدلال را بر دوش مخاطب می گذارید» * > > *در واقع هردو شک نداریم که قرآن از جنس کلام است.* > > *شما می فرمایید اگر راست می گویی یک کلام مثل این بیاور؟* > > *بنده طبیعی است که بپرسم از چه جهت مثل این؟* > > *یعنی شما اول باید بگویید چه از چه جهت مثل این باشد؛ و آن جهت باید جهتی باشد که وجود اصل آن جهت برای بنده قابل قبول باشد سپس یا اقدام به آوردن مثل می کنم که شما که مدافعید نشان می دهید مثل من واقعا مثل نبوده؛ یا تسلیم می شوم و اعلام می کنم که مثل ندارد.* > > *الان در مواردی که قدما محور اعجاز قرار می دادند (مثل بلاغت و اخبار از غیب و ...) برخورداری قرآن از آن ویژگیها مورد قبول خصم بود و از آنجا به بعد کار خصم شروع می شد. پس مرتبه اول برعهده مدافع قرآن است که بگوید مثل از چه جهت. > بله در مرحله بعد خصم باید بعد از اینکه اصل وجود آن جهت را پذیرفت اقدام به آوردن مثل یا اعلام ناتوانی کند؛ و اگر اقدام ایجابی کرد دوباره وظیفه مدافع است که نشان دهد واقعا مثل نیاورده و آن مثل خیلی سخیف است.* |