رفتن به محتوای اصلی

بستر هوش پایه‌محور برای فعالیت روح اشراق‌محور

{۰۰:۴۱:۰۶}

شاگرد: این‌که دو قسم کردید و اشراق را در مقابل آن گذاشتید، لزوماً به این معنا نیست که پایه‌محور هیچ بهره‌ای از اشراق نداشته باشد؟ درست فهمیده‌ام؟

استاد: بله، من که پایه می‌گویم، پایه بودنش برای همین است که آن اشراق بتواند کار خودش را انجام بدهد. «قوی اثر النفس فیه» که حضرت در آن روایت فرمودند. در آن روایت اعرابی هم بود. اشاره کردم - نمی‌دانم نگاه کردید یا نه؛ روایت اعرابی[1] منسوب به حضرت است - در آن روایت فرمودند نفس نباتی و نفس حیوانی و … . بعد فرمودند: «فاذا فارقت، عادت إلى ما منه بدأت عود ممازجة لا عود مجاورة». اما برای نفس ناطقه که سومی بود، فرمودند: «فإذا فارقت، عادت إلى منه بدأت، عود مجاورة، لا عود ممازجة»؛ یعنی وقتی روح برمی‌گردد، حالش حال اقتران با مبادی عالیه است. نه این‌که مثل نفس آن‌ها با «ما بدأ» ممزوج شود. این مطلب خیلی مهمی است؛ اگر حدیث سر برسد. البته تأمل در مطالبش که حرام نیست. ولی اگر سند آن و اعتبار آن با پیدا کردن نسخه‌های قدیمی سر برسد، مطالب مهمی در آن حدیث نفس است. مرحوم حاجی سبزواری در شرح الاسماء[2] ظاهراً هر دو را آورده‌اند.

«عود ممازجة لا عود مجاورة»، این تعبیر مهمی برای بحث ما است. مؤید حرف شیخ می‌شود که صور منطبعه است. اما در فقره بعدی که برای نفس ناطقه است، حضرت می‌گویند: «یعود عود مجاورة، لا عود ممازجة». حضرت چهارتا را فرمودند. 


[1]  الکلمات المکنونه، ص ١٠۶: «روي ان أﻋﺮاﺑ ﺳﺄل اﻣ اﻟﻤﺆﻣﻨ ﻋﻠ اﻟﺴﻼم ﻋﻦ اﻟﻨﻔﺲ ﻓﻘﺎل ﻟﻪ ﻋﻦ اي ﻧﻔﺲ ﺗﺴﺄل؟ ﻓﻘﺎل: ﻳﺎ ﻣﻮﻻي ﻫﻞ اﻟﻨﻔﺲ أﻧﻔﺲ ﻋﺪﻳﺪة؟ ﻓﻘﺎل ﻋﻠ اﻟﺴﻼم: ﻧﻌﻢ، ﻧﻔﺲ ﻧﺎﻣ ﻧﺒﺎﺗ، وﻧﻔﺲ ﺣﺴاﻧ، وﻧﻔﺲ ﻧﺎﻃﻘﺔ ﻗﺪﺳ، وﻧﻔﺲ إﻟﻬ ملکوتیة ﻛﻠ. ﻗﺎل: ﻳﺎ ﻣﻮﻻي ﻣﺎ اﻟﻨﺎﻣ اﻟﻨﺒﺎﺗ؟ ﻗﺎل ﻋﻠ اﻟﺴﻼم: ﻗﻮة أﺻﻠﻬﺎ اﻟﻄﺒﺎﻳﻊ اﻻرﺑﻊ، ﺑﺪو إﻳﺠﺎدﻫﺎ ﻣﺴﻘﻂ اﻟﻨﻄﻔﺔ، ﻣﻘﺮﻫﺎ الکبد، ﻣﺎدﺗﻬﺎ ﻣﻦ ﻟﻄﺎﻳﻒ اﻷﻏﺬﻳﺔ، ﻓﻌﻠﻬﺎ اﻟﻨﻤﻮ واﻟﺰﻳﺎدة، وﺳﺒﺐ ﻓﺮاﻗﻬﺎ اﺧﺘﻼف اﻟﻤﺘﻮﻟﺪات، ﻓﺎذا ﻓﺎرﻗﺖ ﻋﺎدت الی ﻣﺎ ﻣﻨﻪ ﺑﺪأت ﻋﻮد ﻣﻤﺎزﺟﺔ ﻻ ﻋﻮد ﻣﺠﺎورة. ﻓﻘﺎل: ﻳﺎ ﻣﻮﻻي وﻣﺎ اﻟﻨﻔﺲ اﻟﺤﺴ اﻟﺤاﻧ؟ ﻗﺎل ﻋﻠ اﻟﺴﻼم: ﻗﻮة فلکیة وﺣﺮارة ﻏﺮﻳﺰﻳﺔ أﺻﻠﻬﺎ اﻻﻓﻼك، ﺑﺪو اﻳﺠﺎدﻫﺎ ﻋﻨﺪ اﻟﻮﻻدة اﻟﺠﺴﻤﺎﻧﺔ، ﻓﻌﻠﻬﺎ اﻟﺤة واﻟﺤﺮﻛﺔ واﻟﻈﻠﻢ واﻟﻐﺸﻢ واﻟﻐﻠﺒﺔ واﻛﺘﺴﺎب اﻻﻣﻮال واﻟﺸﻬﻮات اﻟﺪﻧﻮﻳﺔ، ﻣﻘﺮﻫﺎ اﻟﻘﻠﺐ، ﺳﺒﺐ ﻓﺮاﻗﻬﺎ اﺧﺘﻼف اﻟﻤﺘﻮﻟﺪات، ﻓﺎذا ﻓﺎرﻗﺖ ﻋﺎدت الی ﻣﺎ ﻣﻨﻪ ﺑﺪأت ﻋﻮد ﻣﻤﺎزﺟﺔ ﻻ ﻋﻮد ﻣﺠﺎورة، ﻓﺘﻌﺪم ﺻﻮرﺗﻬﺎ وﻳﺒﻄﻞ ﻓﻌﻠﻬﺎ ووﺟﻮدﻫﺎ وﻳﻀﻤﺤﻞ ﺗﺮﻛﺒﻬﺎ. ﻓﻘﺎل: ﻳﺎ ﻣﻮﻻي وﻣﺎ اﻟﻨﻔﺲ اﻟﻨﺎﻃﻘﺔ اﻟﻘﺪﺳ؟ ﻗﺎل ﻋﻠ اﻟﺴﻼم: ﻗﻮة ﻻﻫﻮﺗﺔ، ﺑﺪو اﻳﺠﺎدﻫﺎ ﻋﻨﺪ اﻟﻮﻻدة اﻟﺪﻧﻮﻳﺔ، ﻣﻘﺮﻫﺎ اﻟﻌﻠﻮم اﻟﺤﻘ اﻟﺪﻳﻨ، ﻣﻮادﻫﺎ اﻟﺘﺄﻳات اﻟﻌﻘﻠ، ﻓﻌﻠﻬﺎ اﻟﻤﻌﺎرف اﻟﺮﺑﺎﻧ، ﺳﺒﺐ ﻓﺮاﻗﻬﺎ ﺗﺤﻠﻞ اﻵﻻت اﻟﺠﺴﻤﺎﻧ، ﻓﺎذا ﻓﺎرﻗﺖ ﻋﺎدت الی ﻣﺎ ﻣﻨﻪ ﺑﺪأت ﻋﻮد ﻣﺠﺎورة ﻻ ﻋﻮد ﻣﻤﺎزﺟﺔ. ﻓﻘﺎل: ﻳﺎ ﻣﻮﻻي وﻣﺎ اﻟﻨﻔﺲ اﻟﻼﻫﻮﺗ اﻟﻤﻠکﻮﺗ الکلیة؟ ﻓﻘﺎل ﻋﻠ اﻟﺴﻼم: ﻗﻮة ﻻﻫﻮﺗ ﺟﻮﻫﺮة ﺑﺴﻄﺔ ﺑﺎﻟﺬات، أﺻﻠﻬﺎ اﻟﻌﻘﻞ ﻣﻨﻪ ﺑﺪت وﻋﻨﻪ وﻋﺖ وإﻟ دﻟﺖ ﻓﺄﺷﺎرت ﻋﻮدﺗﻬﺎ إﻟ إذا ﻛﻤﻠﺖ وﺷﺎﺑﻬﺖ، وﻣﻨﻬﺎ ﺑﺪأت اﻟﻤﻮﺟﻮدات و إﻟﻬﺎ ﺗﻌﻮد بالکمال ﻓﻬﻮ ذات الله اﻟﻌﻠ و ﺷﺠﺮة طوبی و ﺳﺪرة االمنتهی و ﺟﻨﺔ اﻟﻤﺄوى، ﻣﻦ ﻋﺮﻓﻬﺎ ﻟﻢ ﻳﺸﻖ، وﻣﻦ ﺟﻬﻠﻬﺎ ﺿﻞ ﺳﻌ وﻏﻮى. ﻓﻘﺎل اﻟﺴﺎﺋﻞ: ﻳﺎ ﻣﻮﻻي وﻣﺎ اﻟﻌﻘﻞ؟ ﻗﺎل: اﻟﻌﻘﻞ ﺟﻮﻫﺮ دراك ﻣﺤ ﺑﺎﻻﺷء ﻣﻦ ﺟﻤ ﺟﻬﺎﺗﻬﺎ، ﻋﺎرف بالشیء ﻗﺒﻞ ﻛﻮﻧﻪ، ﻓﻬﻮ ﻋﻠﺔ اﻟﻤﻮﺟﻮدات و ﻧﻬﺎﻳﺔ اﻟﻤﻄﺎﻟﺐ انتهی».

[2] شرح الأسماء الحسنى نویسنده : السبزواري، الملا هادي    جلد : ۲  صفحه : ۴۵