اتاق چینی و مثال کودک و جدول ضرب
{00:30:24}
او(سرل) در اتاق چینی چه گفت؟ گفت یک کسی را داخل اتاق میبریم که فقط انگلیسی بلد است. به او قواعدی را یاد میدهیم و بعد میگوییم هر چه در اتاق تو از الفبای چینی انداختند، به این صورت با هم ترکیب کن؛ قواعد ترکیب کردن این نمادها را به او یاد میدهیم. بعداً هم مدام در اتاق چیزی میاندازند و او هم قشنگ نمادها را کنار هم میگذارد و بیرون میاندازد. چینیها میگویند این زبان چینی بلد است، چون هر چه به زبان چینی از او میپرسیم، جواب میدهد. و حال اینکه او اصلاً زبان چینی بلد نیست. او فقط قواعد ساخت و بازی کردن با الفبای زبان چینی را بلد است. لذا از آن چیزی که به شما میگوید هیچ درکی ندارد. قبلاً هم پروژه داستان را گفته بودم.
در این مثال، یک قوه خاصی برای مقصود الآن ما است. من مثال را عوض میکنم. چرا؟ بهخاطر اینکه در آن مثال اتاق چینی مناقشه کردهاند؛ مناقشاتی که سر نمیرسد و به آن مقصود ما صدمه نمیزند. لذا مثال را عوض میکنم. شما روی این مثال سادهای که عرض میکنم فکر کنید. مثال همان بچهای که عدد نمیشناسد.
شما به آن بچه، شکل این اعداد –رقمهای اعداد- را به او نشان میدهید؛ فقط دارد میبیند و نمیداند که این ۱۵ یعنی چه. او بین ۱۵ و ۱۴ تنها یک شکل متفاوت میبیند و نمیداند تفاوت اینها چیست؛ ارقام را نمیشناسد و درکی از معنای عدد به ازاء این نماد ندارد. به او میگویید هر وقت یکی از اینها را در کنار دیگری گذاشتند با این شکلی که بین آنها است - وقتی سه شکل در کنار هم قرار گرفت…؛ مثلاً ۹ با شکل ضرب -ستاره - و شکل ۴ در کنار هم قرار گرفتند؛ 4*9؛ چهار نه تا که ما میگوییم؛ او که این را نمیداند و فقط شکلها را میبیند - و بعد هم آن شکل مساوی که گذاشته شده؛ جدول ضربی که دیدنی است، جلوی چشم او میگذارید و میگویید دو تایی که در دو طرف ستاره هست، در جدول پیدا کن. مثلاً اگر ۹ بود، در ستون اول جدول برو و انگشت خود را روی آن بگذار. دقت کنید که میخواهم هیچ معنایی در کار نیاید و فقط کارکرد است. انگشتت را روی شکل ۹ بگذار. بعد، دیگری چیست؟ ۴ است. سطر بالای جدول برو و انگشتت را روی ۴ بگذار. همینطور انگشت بالایی را صاف پایین بیاور و انگشت چپ را هم صاف افقی جلو ببر. وقتی دو انگشت در این خانه به هم رسیدند، آن شکلی که در آن خانه هست را مقابل این مساوی بگذار. خب این بچه راه را یاد گرفت و شما هر کدام از این عددهای جدول ضرب را به او بدهید، فوری انگشتش را میکشد و جواب میدهد. میگویند تو جدول ضرب را حفظ هستی؟! ضرب بلد شدی؟! نه. او نه اعداد را فهمیده و نه درکی از اینها دارد، بلکه او فقط کارکردن با نمادها را یاد گرفت و یادگرفته با این نمادها کاری را انجام بدهد. شما از آن، معنایی را درک میکنید، اما او درکی ندارد.