رفتن به محتوای اصلی

نفی ذهن از ماشین در اتاق چینی

{00:14:51}

الآن چیزی که می‌خواهم تفاوت آن را بگویم تا بعداً روی آن تأمل کنید: ببینید؛ در اتاق چینی که این فوائد را داشت، آقایی که این اشکال را مطرح کرد - و چه بسا زمان ما هم به آن جواب داده‌اند و رفت‌وبرگشت‌ها شده - او این را قبول داشت که هوش ضعیف مشکلی ندارد؛ او در هوش قوی آن بحث داشت. یک ماشین تورینگ داشتیم که تنها با نمادها کار می‌کرد که پارسال صحبت شد؛ هر کدام هم در ذهن شریفتان نیست، مراجعه کنید؛ اصطلاحات رایج است. در کنار ماشین تورینگ، یک تست تورینگ مطرح بود. تست تورینگ چه بود؟ این‌که پشت دیوار یا حجابی باشد، شما سؤال می‌کنید و دو تا جواب می‌دهند. بعد از سؤالات بسیار متعدد و غامض و رفت‌وبرگشت‌هایی که انجام می‌دهید، نمی‌فهمید این دو تایی که پشت پرده هستند، کدامشان انسان است که به شما جواب می‌دهد و کدامشان ماشین است.

تست تورینگ این است: می‌گوید اگر بعد از سؤالات متعدد نتوانستید تشخیص بدهید که کدام انسان است و کدام ماشین است، این ماشین از تست هوش‌مندی رفوزه نشده و قبول شده و پیروز خارج شده است. به این، تست تورینگ می‌گفتیم. یعنی طوری باشد که وقتی ما از او سؤال و جواب می‌کنیم، نفهمیم کدام انسان است که دارد با ما داد و ستد می‌کند و جواب می‌دهد و کدام ماشین است.

فرض این اتاق چینی این است که ما یک ماشینی داریم که تست تورینگ را پشت سر گذاشته و قبول شده. یعنی هر چه با آن رد و بدل کردیم، نتوانسته‌ایم تشخیص بدهیم که این ماشین است یا آدم است؛ فرضش این است. آخر کار گفت سلّمنا که یک ماشینی داریم که تست تورینگ را پشت سر گذاشته. حالا این ماشین مثل ذهن ما فهم و درک معنا دارد یا ندارد؟ گفت ندارد. چرا گفت ندارد؟ گفت همان‌طوری که آن انگلیسی‌زبان که نمادهای چینی را از پشت اتاق بیرون می‌انداخت و با قواعدی که به آن داده بودیم، بازی می‌کرد و جواب می‌داد، ما به خیالمان یک چینی‌زبان بود که آن پشت بود و وقتی رفتیم، دیدیم یک انگلیسی‌زبان است که اصلاً چینی بلد نیست. او تست را پشت سر گذاشته است، یعنی هر چه با این انگلیسی‌زبان، چینی رد و بدل کردیم، قشنگ به زبان چینی جواب داد، به‌طوری‌که یک چینی‌زبان را به اشتباه انداخت که گفت مطمئناً کسی که به زبان چینی به من جواب می‌دهد، چینی را بلد است و درک می‌کند و می‌فهمد. ولی با همه این‌ها، می‌دانیم و او که خودش می‌داند و می‌گوید من انگلیسی‌زبان هستم و ذره‌ای هم چینی نمی‌فهمم و الآن هم که این کارها را کردم، نفهمیدم چه شد. فقط شما به من قواعد و نمادهایی داده بودید که رد و بدل کردم و آن چینی‌زبان به خیالش آمد که من چینی بلد هستم؛ اتاق چینی این بود.

خب وقتی اتاق چینی این حال را دارد و فرض گرفته که این انگلیسی‌زبان پشت دیوار، تست تورینگ را داد. یعنی کاملاً این انگلیسی‌زبان طوری رفتار کرده که چینی‌زبان را به اشتباه انداخت و گفت این کسی که پشت دیوار است، قشنگ از چینی سردرمی‌آورد و اصلاً نتوانست خودش را قانع کند که چینی بلد نیست و فقط با چند حروف الفبای چینی دارد طبق قواعد بازی می‌کند و جواب می‌دهد، ولی خود او می‌فهمد که با این‌که من تست را پشت سر گذاشته‌ام، ولی چینی نمی‌فهمم. بااین‌حال وجدانی نشان داد که او نمی فهمد و حال این‌که عملیات را انجام می‌دهد؛ نکته مهم در حرف او این بود.