محوریت جزء لایتجزای زمانی و بستههای زمانی در شکلگیری آگاهی
{00:19:07}
اگر یادتان باشد، در آگاهی عرض کردم که با در کنار هم چیدن اجزاء مادی، آگاهی نداریم. چرا؟ چون اساساً تار و پود بُعد، حجاب است؛ دست راست یک خط پنج سانتی از دست چپش محجوب بود و نمیتوانستند از هم خبر داشته باشند. اصلاً اساس مادیت، بُعد، طول و عرض و عمق، منغمر در محجوبیت است. یعنی هیچ جزئی از هیچ جزء دیگری خبر ندارد. و لذا این پرسش را عرض کردم که آیا میتوانیم در این بستر سراپا حجاب، آگاهی به این معنا که متوجه باشد، داشته باشیم یا نه؟ عرض کردم که با همین سه بُعد محال است. اگر بُعد چهارم را در کار بیاوریم، و بین اجزاء محجوب، در یک قطعه بسیار کوچکی از زمان، پیام رد و بدل شود، که در قطعه بسیار کوچکی مثل یک هزارم ثانیه - که در آن یک هزارم ثانیه دوباره چند میلیارد انجام شود - آنها بهعنوان جزء لایتجزایی باشد که برآیند آن قطعهبندی زمان و بستهبندی زمان این باشد که بگوییم حالا این اجزاء از هم آگاه هستند. چرا؟ چون در زیر آن زمان بستهبندی شده، بسیاری از پیام های فراوان بین اینها رد و بدل میشود، بهطوریکه در آن زمان جزء لایتجزای بستهبندی شده، میگوییم اینها از هم خبر دارند. این یک معنا و یک جزء لایتجزای از آگاهی است که در بستر ماده بهصورت پایهمحور داریم. یعنی پایهای است که هر جزئش از جزء دیگر خبر دارد. یعنی کاری کردهایم که کنشها و واکنشهایی بین این ذرات در زیر زمان صورت گرفت. این یک حرفی بود. خُب حالا در درک معنا چطور؟
شاگرد: تعریفی جدید از آگاهی است؟ آگاهیای است که از سنخ تجرد نیست و صرف علم اجزاء به هم است.
استاد: بله، آگاهی یعنی خودش میفهمد الآن چه دارد و میفهمد که اجزاء وجود او کجا هستند و چه دارند و چهکار میکنند؛ به این معنا. آگاهی یعنی اجزاء خود او از خود او محجوب نیست، به واسطه بستهبندی زمان.
شاگرد: اگر به این مقدار دقیق کردیم، همین مقدار را کسی هست قبول نکند؟ چون اختلافی که در مسأله هست، گویا هر کجا اسم درک را میآوریم ارتکازمان به سمت چیزی میرود که همسنخ ماده نیست.
استاد: آن مطلب، درست است؛ چون نفس ما علم حضوری دارد به چیزهای مجرد و ما در این حرفی نداریم. صحبت سر این است که الآن ما میتوانیم با یک دستگاهی مواجه شویم که یک درون دارد، اما درونی پایهمحور؟ نه درونی از عالم اله و عالم ملکوت. درونی که خود صنعت، آن را هوشمند میکند، همانطوری که شما با یک چیزی مواجه میشوید که انتظار هوش از آن دارید، با یک چیزی مواجه میشوید که نه فقط رفتار هوشمندانه از آن میبینید، بلکه به نحوی است که خودش خودش را میپاید؛ به قدری در آن این بستهبندیهای زمان افزایش پیدا کرده که انتظار هوش دارید. فلذا عرض کردم در هوش مصنوعی نمادگرا هرچه جلو رفتند با شکست مواجه شدند که به آگاهی برسند. لذا سراغ شبیهسازی شبکه عصبی انسان و حیوانات رفتند. شبکه عصبی چه کار میکند؟ شبکه عصبی در عالَم ماده، قطع نظر از آن روحی که دارد، خداوند متعال پایهای فراهم کرده که آن روح در اینجا ظهور میکند و در آن عجائب است.