رفتن به محتوای اصلی

[پنجاه و چهار]

در اصل توسط Hosein- نوشته شده است

اما بالاخره چگونه جمع می کنید.

..........
..........
اما آیا معنای حفظ قرآن این است؟ اینکه خیلی بعید به نظر می رسد. از آنجا که ظاهر فرمایش شما این است که صرفا آن را نقل کرده اید نه اینکه نظر خودتان باشد؛

به نظر میرسد حرف آن مجیب از اهل سنت در معنای محفوظیت در آیه شریفه تام نیست، و برای جمع باید دو نکته را در نظر گرفت، تواتر مفهومی تشکیکی است نه دو ارزشی، و نسبت به عناصر تشکیل دهنده یک امر متواتر، تشکیک موازی تشکیل میدهد، یعنی مثلا اگر شهر الف وجود آن متواتر است نفس تشکیک تواتر یک شهر برای شخص واحد یا اشخاص مختلف به یک مرتبه از تواتر نیست، و نیز شهر الف میتواند از حیث اصل وجود، ۸۰ درجه متواتر باشد و از حیث اینکه آبشار خاص دارد ۵۰ درجه متواتر باشد، پس هم یک تواتر درجات دارد و هم یک امر متواتر در بطن خود نسبت به شؤونات مختلفش تواترها دارد.

این دو نکته سابق در مورد کلام متواتر به مراتب قوی‌تر است، چون کلام مشتمل بر کلمات است، لذا تواتر عرضی موازی در هر کلمه تحقق پیدا میکند، و تواتر در یک کلام مراتبی خاص خود دارد، مثلا تواتر اصل هویت یک جمله متواتر، با تواتر عناصر صرفی و نحوی آن تفاوت میکند، مثلا آیه اول سوره مبارکه توحید یک هویت کلامی متواتر دارد، که با شمای کلی و موضع مکانی و نظیر اینها متعین و متمیز میشود، و یک مؤلفه‌های صرفی ونحوی و موضعی دارد که هر کدام تواتر خاص خود دارد.

با این مقدمه عرض میکنم که میتوان آیه شریفه انا له لحافظون را با ملاحظه مراتب تواتر نسبت به هر عنصر، در نظر گرفت، و تواتر اصل هویت تک‌تک آیات، امری واضح و غیر قابل انکار است، و این نکته ظریفی است در معنای آیه شریفه که منافاتی با تعدد قرائات و تشکیکی بودن تواتر در شؤونات مختلف یک کلام ندارد، مثلا اصل هویت کلامی جمله مبارکه (مالک یوم الدین) متواتر است و به مفاد آیه شریفه به تواتر محفوظ مانده است، اما خصوصیت هیئت مالک یا ملک در دو قرائت، مرتبه دیگری از تواتر را به خود اختصاص میدهد، و لذا مفهوم حفظ هم متناسب با محفوظ معنا میشود.

در اصل توسط Hosein- نوشته شده است  

ضمنا به قرآن مراجعه کردم. سوره حجر ظاهرا مکی است و آیه مذکور هم با توجه به قبل و بعدش ظاهرا مکی است. منتهی آیات قبل و بعد را که مرور کردم نکته ای توجهم را جلب کرد که گویی سیاق بحث سیاق بحث با کفار است و آیه مذکور نه ناظر به دخل و تصرف انسانی، بلکه ناظر به دخل و تصرفات شیاطین در مسیر دریافت وحی می باشد چنانکه آیات 17 و 18 دلالت واضح بر این مقصود دارد (وحفظناها من کل شیطان رجیم ...)

آیا این بدان معناست که اصلا آیه مذکور در مقام جلوگیری از تحریف انسانی نبوده است؟ و بحث استحاله تحریف را به ادله دیگر (مثل ادله کلامی و ...) باید برگرداند؟

التماس دعا

هر چند وجه قبلی که توضیح دادم را صحیح میدانم ولی به عنوان وجه مقدم بر آن، با این وجه شما موافقم، یعنی رتبه این وجه شما متقدم برآن وجه است از حیث استظهار ظاهر کلام، نه تلقی مفسرین و بلکه مسلمین در طول تاریخ، که از باب استعمال در اکثر از معنا، شکی در آن نداریم.