رفتن به محتوای اصلی

[صدو سی و نه]

در اصل توسط hosyn نوشته شده است  

اساسا در هویات شخصیتی، میتوان به هویت ذات الشئون تحدی کرد، یعنی مرکزیت تحدی بر نفس هویت است، و جهات تحدی به ترتیب لایه‌های اربیتالی تشکیل میدهند، یعنی همانکه اصلا در فرمایش شما به چشم نمیخورد چون جهات را إما و إما در نظر میگیرید، در مثال حافظ که عرض کردم، چرا تفسیر میفرمایید اگر قرینه‌ای نباشد یعنی شعر بیاور؟ اگر به عبارت بنده دقت کنید عرض کردم: «آیا اگر بگویند مثل حافظ بیاور، و اصلا این سؤال مطرح نشود که از چه جهت مثل آن بیاور، درخواست و تحدی عبث و سفهی است؟ ظاهرا مشکلی ندارد، بلکه عرفی است، چرا؟ چون هویت مبهم ندارد، و تحدی به هویت او شده است، تا بعدا موازنه و محاجه صورت گیرد»، عرض کردم از حیثیت شعر نمیتوان غض نظر کرد، نه اینکه اگر قرینه نبود اساسا تحدی به شعریت باشد به تعبیر شما «وقتی به ما بگویند مثل دیوان حافظ بیاور؛ یعنی شعر بیاور»، خیر، تحدی به همین دیوان حافظ است که هویتش، که اصل ساری در شئوناتش هست هر چند جمیع حیثیات را هرگز ندانیم، قابل دسترسی برای همه افراد درگیر تحدی است، و لذا اگر کسی ادعا کرد که از حیث ادبیت و شعر و عرفان و.. مثل حافظ آوردم، مدافع حافظ که به نفس هویت تحدی کرده، در مقام محاجه میتواند بگوید دیوان حافظ در فال غوغا میکند، آیا آنچه تو آوردی میتوان با آن فال گرفت و جواب بدهد؟ (البته بنده مطلق فالگیری یا فالگیری به حافظ را نمیخواهم تایید کنم، لازم به گفتن نیست که دارم مثال میزنم)، ببینید چون تحدی به هویت شخصیتی دیوان حافظ بوده، هرگز نمیگوید که فالگیری چه ربطی به تحدی تو در مثل حافظ آوردن دارد؟ خیر، خود را محکوم میبیند چون تحدی به نفس هویت است که ذات الشئون و الحیثیات است.

با توضیحی که عرض کردم جواب از این فرمایش شما معلوم میشود: «خوب، اگر این قرینه را جدی بگیریم آنگاه اشکال بنده جدی می شود. وقتی هنوز مخاطب قبول ندارد که این متن تدوین کل تکوین است این تحدی برایش چه وجهی دارد؟» لازم نیست که مخاطب این جهت را قبول داشته باشد، چرا؟ چون اصل هویت شخصیتی قرآن کریم در دسترس همه است، هر چند تا ابد تمام حیثیات واقعیه او را ندانیم، همینکه دسترسی به اصل هویت او داریم کافی است که بگوییم مثل این را بیاور، اگر نیاورد که تحدی ناجح است، و اگر آورد تازه اول موازنه است، و در این مرحله لایه به لایه، حیثیات واقعی که این هویت دارد، بررسی شده خود را نشان میدهد.

چیزی را که بنده لایه مرکزی تحدی عرض کردم، شما میخواهید در بدو تحدی به وضوح در دسترس باشد، و این خلاف مقصود من است، چون من تحدی را به نفس هویت که در دسترس همه است مطرح کردم.

بنده معتقدم مثلا اعجاز ریاضی قرآن که نفس الامریت دارد، هنوز زمان آن نرسیده است، چه برسد به تدوین نگاشتی تکوین، که بغرنج‌ترین حیثیت این هویت است در حالی که خود نفس این هویت مورد تحدی است، و دسترس همه است.

قرآن از آن حیث که تدوین اخباری تکوین است، شروع و پایان دارد، مصحف الآن ما با سوره مبارکه حمد آغاز میشود، و با سوره ناس پایان مییابد، دقیقا حرف آغازین و حرف پایانی هم معلوم است، اما قرآن از آن حیث که تدوین نگاشتی واقعیات است، شاید نتوان در مصحف مرسوم نشانش داد، و اساسا تدوین نگاشتی که به منزله شبیه‌سازی دقیق و نقشه زنده تکوین است، هندسه خاص خود دارد، مثلا اگر بخواهید یک کره را تدوین اخباری کنید، مقاله‌ای ریاضی مینویسید و تمام چیزهایی که راجع به او میدانید ثبت میکنید، این مقاله آغاز و پایان دارد و در دفتر جای میگیرد، اما اگر بخواهید کره را تدوین نگاشتی کنید نمیتوانید آن را در دفتر جای دهید.

کره‌ای در نظر بگیرید، این کره یک مرکز دارد، حجم دارد، اما یک چیز زیبا دارد که محیط کره است، یعنی سطح دو بعدی خمیده و منحنی، که رویه کره مثل سطح یک توپ است، آیا مرکز این سطح کره کدام نقطه است؟ آیا نقطه آغازین این سطح کجاست؟ آیا نقطه پایان این سطح کجاست؟ محور تقارن این سطح کجاست؟ واضح است که هر نقطه را روی این سطح منحنی دو بعدی در نظر بگیرید، میتواند مرکز این سطح باشد، میتواند نقطه شروع این سطح باشد، نقطه پایان باشد، و.. آیا اگر بخواهید این سطح منحنی را تدوین نگاشتی کنید میتوانید آن را در مقاله و دفتر جای دهید؟ آیا لازم نیست اینجا یک دفتر کروی درست کنید؟ چرا برای دانش‌آموزان در درس جغرافیا کره زمین میبرند؟ چون نقشه مسطح دانش‌آموز را گیج میکند، حال یک قدم پیش برویم و فرض بگیریم که فضای سه بعدی کروی داشته باشیم، در کره معمولی، در فضای کره و حجم آن، تنها یک مرکز داریم، اما وقتی یک کره سه بعدی نااقلیدسی داشته باشیم، شبیه سطح دو بعدی کره معمولی، هر نقطه در هر کجای فضا و حجم این کره در نظر بگیرید، مرکز خواهد بود! نقطه شروع خواهد بود و نقطه پایان! حال اگر بخواهیم این فضای کروی را تدوین نگاشتی کنیم باید در چه دفتری قرار دهیم؟ برای دانش‌آموزان جغرافیا کره بردیم، برای دانش‌آموزان کلاس هندسه فضایی کروی چه چیزی ببریم؟

اگر قرآن کریم که در مصحف فعلی ما جلوه‌گر است، و صبغه تدوین اخباری تکوین دارد، بخواهد در جهت تدوین نگاشتی تکوین جلوه کند، و فرض بگیریم که نگاشت تکوین در عالمی با هندسه نااقلیدسی کروی بکند، مصحف به صورتی جلوه میکند که هر حرف قرآن که در نظر بگیرید، هم حرف آغازین قرآن است و هم حرف پایانی و هم حرف وسط!

حال اگر قرآن بخواهد تدوین نگاشتی تکوین در فضازمان بکند، و بعد چهارم را هم نگاشت کند، چگونه میشود؟ شاید بتوان گفت آن وقت هر حرف مصحف میتواند آثار انبساطی هم پیدا کند،(اگر فرض بگیریم که فضا در حال انبساط است)، مثال بادکنک معروف است، اگر یک ق روی بادکنک بنویسید و بادکنک را باد کنید، خود حرف منبسط میشود، اگر بخواهید یک ق که در حال انبساط است را تدوین نگاشتی کنید چه میکنید؟ شاید یکی از اعجازهای قرآن کریم در مصحف فعلی، اتفاق تمام مصاحف بر زیاد کردن یاء در «بأیید» باشد، و حال آنکه اصلا دو یاء نداریم، «بأید» یک یاء نیاز دارد، اما در مصحف آمده: «والسماء بنیناها بأیید و إنا لموسعون »، آیا وقتی صحبت از توسعه دادن است (علی وجه) خود حرف یاء با تکرارش نحوه توسعه را در بین سه حرف «أید» نشان میدهد؟ به هر حال ما نمیتوانیم هیچ قضاوتی بکنیم، اما وقتی مرحله مرحله این حیثیات تدوین تکوین، جلوه کرد، تفاوت قرآن کریم با غیر آن معلوم میشود.

مهم در تبیین مقصود:

با ملاحظه آنچه گذشت، اگر شما بگویید یک کره مثل این کره در دست من بیاور، میتوانید به نفس هویت آن تحدی کنید، و اصلا کار نداشته باشید که این کره آنقدر دقیق است که هر نقطه روی سطح آن دقیقا میتواند مرکزیت داشته باشد، پس اگر کسی کره‌ای آورد و ادعا کرد مثل این است، آن وقت شما توضیح دهید و ابراز کنید که آیا هر نقطه کره تو بالدقه مرکزیت دارد؟ یا خیر، این شبه کره است؟ و همچنین اگر کره دقیق آورد، بگویید این کره من آلیاژ خاصی دارد که در گرما منبسط نمیشود، آیا تو چگونه است؟ و..

خصوص وقتی انگیزه تحدی، هدایت و معرفت خداوند و سعادت آخرت و... باشد، یعنی نخواهد مخفی کاری کند، بلکه غیر از واقعیت اعجاز تدوین تکوین، بخواهد مخاطب را به سعادت برساند.

شاید سابقا عرض کردم که یکی از رموز حدیث ثقلین، همین ظهور انجاز تحدی قران کریم به دست امام معصوم ع است، البته گفتم که خداوند قدرت خود را غیر حکیمانه آشکار نمیکند، تدوین تکوین توسط کتاب، مشتمل بر قدرت فوق العاده است، آصف با یک حرف کتاب، تخت بلقیس را آورد، و لذا وقتی که حکمت الهی اقتضاء عقلایی کند، آن روز، روز این آیه است: «و لو أن قرآنا سیرت به الجبال أو قطعت به الارض او کلّم به الموتی بل لله الامر جمیعا »، آن روز ، روز ظهور رمز حدیث ثقلین است، چه کسی است که طوری قرآن را میداند که به دست او این آیه ظهور میکند؟

خیلی خیلی عالی بود

تازه وجه تاکید شما بر هویت شخصیتی را فهمیدم

وفقکم الله لمرضاته

اگر درست فهمیده باشم

پاسخ این سخن حقیر که عرض کردم بار استدلال را بر دوش مخاطب می اندازید این است که اساسا تحدی به هویت شخصیتی معنایی جز این ندارد که طرف مقابل عجز خود را در برابر این هویت شخصیتی مقابل خود احساس کند؛ و درک احساس این عجز هم معنایی ندارد جز اینکه بخواهد هویت رقیبی برای او بیاورد و در خصوص اینکه این هویت رقیب هست یا نه باید گام به گام بحث کرد.

خوب؛ مشکلی که می ماند این است که اثبات مثل بودن یا نبودن (توجه شود که مقام اثبات را می گویم) خیلی وابسته به توان استدلالی افراد درگیر در بحث می شود. یعنی اگر زمانی کسی (مثلا یک متخصص بلاغت) کتابی بیاورد و ادعای مثلیت کند و مدافعان قرآن نه آن اندازه در بلاغت ورزیده باشند و نه این حیثیات را توجه داشته باشند و نتوانند نشان دهند که واقعا آن متن آورده شده مثل قرآن نیست؛ آن وقت قرآن نزد مخاطبان زمین می خورد! که احتمالا پاسخ این باشد که آن نظریه صرفه را همینجا باید فهم کرد. یعنی این فرض اگرچه محال ذاتی نیست اما محال وقوعی است و مثلا اگر مدعی ای پیدا شود حتما خداوند فرد اقوای از او را در این امت قرار می دهد که بر او غلبه کند.

آنگاه ثمره این بحث آن می شود که ما (به عنوان کسی که می خواهیم در مقابل شبهات دفاع کنیم) باید هرچه بیشتر حیثیات مختلف این هویت شخصیتی را بشناسیم و ظرفیتهای مخاطب در درک این حیثیات را هم بشناسیم. آنگاه شناخت اینکه قرآن تدوین تکوین است فهم ما را از این هویت شخصیتی تقویت می کند. لذا ممکن است خود این مساله در هیچ دفاع خاصی به کار نیاید اما در عین حال بصیرت ما در فهم این هویت شخصیتی قرآن را بالا می برد و به فرمایش شما پشتوانه می شود برای توجه به هر حیثیت دیگری از قرآن که به نظرمان می رسد تاکید بر آن حیثیت می تواند ادعای مثلیت مطرح شده را زمین بزند.

درست فهمیدم[1]؟ 


[1] پست کاربر Hosein-