[شصت و هفت]
[سبعه احرف و تعدد قرائات]
در اصل توسط hosyn نوشته شده است ۱- وحی قرآنی که مورد تحدی است، و حقیقت آن، تدوین تکوین است، و مشتمل بر سبعة أحرف است چون تمام عوالم بر طبق عدد هفت تنظیم شده است. ...... ..... |
حدیث نزل القرآن علی سبعة احرف، خود صدور علی سبعة احرف دارد، و این نزد آشنایان لحن معارفی انبیاء و اوصیاء علیهم السلام عزیز نیست.
کتابی که بخواهد، توسط علم الهی، تمام تکوین بلکه نفس الامر را تدوین کند، چارهای نیست که از نشانههای چندین منظوره استفاده کند، و لذا قرآن کریم به لسان عربی که رسم واولعلامتی دارد (نه واولحرفی) نازل شده است، اگر در تکوین نمونههایی داریم مثل پیوند شیمیایی کووالانسی که یک الکترون نقش چندگانه دارد آیا موافقت تدوین با تکوین چگونه باید صورت گیرد؟ مثلا بالعیان میتوان دید که در مکعب روبیک، یک مهره مشتمل بر چند رنگ است، و هر رنگ نقش ایفا میکند، و هر رنگ که در بالا قرار گرفت و روز ظهور او شد در همین حال رنگهای دیگر را در باطن خود دارد! این یک مثال جسمانی و فیزیکی است که اگر راهبر به عالم معانی باشد افق عجائب ترفندهای نگاشت تکوین و نفس الامر را در الواح الهیة نمایان میسازد.
اما مقصود فعلا ، رابطه این حدیث شریف با مسأله تعدد قرائات است که فرایندی چهار مرحلهای دارد، و سه مرحله آن محقق شده، و چهارمی در روز «لیظهره علی الدین کله» خواهد آمد:
۱- مرحله تفریط و انحصارنگری
۲- مرحله افراط و مرادفگوئی
۳- مرحله اعتدال ناقص
۴- مرحله اعتدال کامل
گاهی تصور میشود که اهل البیت این حدیث را دروغ دانستهاند و نسبت به کذب دادهٰاند، اما روایتی نیست که این حدیث را به عنوان حدیث، تکذیب کند، بلکه تلقي اشتباه عدهای را از این حدیث تکذیب کردند، چگونه ممکن است نزد اهل البیت این حدیث کذب باشد و این را به شیعیان گفته باشند اما یکی از بزرگترین محدثین شیعه یعنی شیخ صدوق قده در کتاب معروف خود به نام خصال، یک باب مستقل عنوان بدهد: «باب ان القرآن نزل علی سبعة أحرف»؟!
یعنی جو فرهنگی شیعه، دروغ پنداشتن اصل این حدیث نبوده بلکه برداشت ناصحیح پارهای از مردم را تخطئه فرمودند، لذا در حدیث کافی راوی میگوید: ان الناس یقولون نزل القرآن علی سبعة احرف، یعنی مردم میگویند که قرآن بر هفت وجه نازل شده و چنین معنا میکردند که هر کس مرادف یک واژه قرآن هم به عنوان قرآن قرائت کرد مانعی ندارد! لذا امام در جوابش فرمودند: کذبوا، دروغ میگویند، هر آینه قرآن بر یک وجه است که از نزد خدای یگانه نازل شده است.
کسانی که با علوم اجتماعی و رفتار عرف عام در قبال عناصر فرهنگی و حقوقی و اقتصادی سر و کار دارند به خوبی میدانند که پژواک یک سخن و بازتاب عملی و رفتاری آن در بین عرف چه طیف وسیعی دارد، و همین امر در مسأله نزول قرآن کریم بر سبعة أحرف، کاملا مشهود است، بخصوص که این مسأله یک ریخت سهل ممتنع در هضم و فهم واقعی آن دارد، لذا ابتدا در جانب تفریط، با انکار و استغراب مواجه میشود، و چقدر روایت این حالت را برای ما نقل میکند! اما وقتی از ناحیه خود شارع مقدس مطمئن شدند که قرآن ذو وجوه است، بازتاب افراطی داشت، و تا آنجا پیش رفت که هر کس میخواست یک واژه مرادف واژه قرآنی به کار میبرد!
مرحله اعتدال ناقص با جمعآوری مصحف عثمانی و انعطاف این مصحف برای قرائات مختلف آغاز شد، اما کاملا ضابطهمند بود، یعنی پنج مصحف را عثمان به پنج شهر فرستاد و همراه هر مصحف استادی همراه کرد تا قرائت مروی را که از استاد خود اخذ کرده بودند تعلیم کنند، و شاگردان این اساتید هم مطلع بر همه روایات بودند و قرائات مختلف روایت شده در محدوده مصحف عثمان را برای شاگردان خود نقل میکردند، مثلا عاصم قاری معروف از قراء سبعة (و شاگرد یکی از همین همراه شدههای مصحف توسط عثمان در کوفه یعنی ابوعبدالرحمان)، متجاوز از سي راوی دارد که امروز فقط دو راوی او یعنی حفص و شعبه معروف هستند.
و مسلمین از روز اول از این تعدد قرائات استقبال کردند، و عالم و عامی، مفسر و محدث، با دقت تمام این قرائات را ضبط و تثبیت کردند، و متخصصین فن قرائت تصریح کردند که مصحف عثمان مشتمل بر جمیع احرف سبعة نیست، ولی به هر حال، مرحله اعتدال ناقص تعامل عرف متشرعة با مسأله تعدد قرائات است، و قبلا عرض کردم که مثل حافظ افتخار میکند و سایرین را هم تشویق میکند که حافظ قرآن کریم به روایات مختلف باشند:
عشقت رسد به فریاد گر خود بسان حافظ ---- قرآن زبر بخوانی با چهارده روایت.
اما مرحله اعتدال کامل، پس در زمان قدرت درک صحیح و فهم و هضم چگونگی سبعة احرف است، و آن روز ظهور تمام ۲۵ حرف علم است که تا کنون تنها دو حرف آن آمده است، لذا در مرحله اعتدال ناقص فرمودند علی ما فی الکافی ج ۲ ص ۶۱۹: «اقرءوا كما تعلمتم فسيجيئكم من يعلمكم». و الله العالم.
و اما مدارک و مستندات این مذکورات پس در فرصتی دیگر اگر توفیق شد إن شاء الله تعالی