قرینه متصله لحظه زوال در روایت حماد و نفی اماریت آن از هلال غروب
من عرض کردم اگر قرینه داخلیه داریم، آن را نسبت به قرینه خارجیه چه کار کنیم؟ قرینه داخلیه این بود حضرت نفرمودند «اذا رئی الهلال صدر النهار فهو للیلة الماضیة». حضرت یک آن را، زوال را میزان قرار دادند. خودِ اینکه کسی یک آن را میزان قرار بدهد ذهن را از اماریت دور میکند. چرا؟ چون یک آن است؛ چطور یک لحظه قبلش میشود للیلة الماضیة، و یک لحظه بعدش نشد؟! معلوم میشود کسی که آن [لحظه] را میزان قرار میدهد غرضی غیر از طریقیت و اماریت دارد. این را جلسه قبل عرض کردم. آقا فرمودند: ممکن است بگویند درست است؛ ما از اماریت دست بر نمیداریم. اینکه حضرت زوال را قرار دادند، برای منضبط شدن اماره است. میخواستند اماره منضبط شود. برای ضبط امور و آسان بودن کار، فرمودند: اگر قبل از زوال است اینطور است و اگر بعد از زوال است آنطور. پس این جوابی از این است. به آن میرسیم. بعضی از نکات هست که به آنها میرسیم.
شاگرد: وقتی میخواهند منضبط کنند یا حالی را معیار قرار بدهند، تناسب این است که آن چه که به اماریت نزدیک تر است را معیار قرار بدهند. یعنی اول روز، بعد از طلوع آفتاب اماریتش قویتر است، تا ساعت یازده و قبل از زوال.
استاد: الآن به فرمایش شما میرسم. دوسه کلمه ای عرض دارم. وقتی خواستم معارضه را بردارم به فرمایش شما هم میرسیم.
این یک فرمایش بود. پس اگر زوال قرینه داخلیه باشد، چون محمل منضبط کردن اماره برای آن هست، این قرینه محمل دار برای انضباط نمیتواند آن قرینه منفصله سید را تضعیف کند. این برای حرف اول بود.
حرف دومی را هم در پایان مباحثه فرمودند. گفتند اصلاً ما بی خودی به سید نسبت میدهیم که ایشان همان مبنای مشهور را میگویند که رؤیت قبل از زوال اماره این است که دیروز وقت غروب، هلال قابل رؤیت دخول شهری داشتهایم ولی آن را ندیدهایم، خُب این را از کجا میگویید؟! چه بسا سید با ادله خاصه و روایات حماد میخواهند بگویند شارع مقدس برای اصل دخول شهر دو اماره قرار داده. یکی وقت غروب است که یا ببینید یا بینه شهادت بدهد که دیدیم. یکی هم رؤیت قبل از زوال است. پس ذو الاماره این نیست که رؤیت قبل از زوال اماره است برای هلال وقت غروب. ذو الاماره هلال وقت غروب نیست. ذو الاماره در همه جا دخول الشهر است. دخول الشهر دو اماره در عرض هم دارد. یکی رؤیت وقت الغروب است، یکی هم رؤیت قبل از زوال است. سید هم میخواهند همین را بگویند. پس اماریت را قائل هستند اما اماریتی در عرض آن. نه اماره ای برای رؤیت وقت الغروب.
خُب اگر گفتیم که سید میخواهند به این صورت اماره قرار بدهند، خُب میگوییم چطور بعداً در تنبیهات میگویند اگر تبیّن خطا شد؟! تبیّن خطا منافاتی ندارد. چون این اماره هست. اماره صلاحیت دارد که تبین خطا در آن بشود. از چه ناحیه؟ از این ناحیه که ماه سی و یک روز نمیشود. از آن ناحیه تبین خطا شده. نه اینکه چون تبین خطا میشود پس این اماره، اماره مستقل نیست و اماره به هلال وقت الغروب است. پس سید ممکن است این اماره را قرار بدهد.
خُب اگر این معنا را گفتیم که سید میخواهند قائل به اماریت شوند، نه به اماره به اماره، بنابراین ذوالاماره دخول الشهر میشود. اگر این را بگوییم این «لمعارضة»ای که در اینجا گفتند باز قوی میشود. چرا؟ خُب حالا اماره است، سید میخواهند یک امارهای در عرض هلال دیشب بیاورند، بگویند شارع فرموده دخول شهر دو اماره دارد. خُب حالا اینکه دو اماره دارد، الآن بین روایتی که میگوید فقط رؤیت وقت الغروب، با روایتی که میگوید قبل از زوال، تعارض میشود. چرا؟ چون آن وقت که ندیدید. آن میگوید فقط آن و این میگوید قبل از زوال هم میشود. پس معارضه ای که سید گفتند روی این مبناء روشنتر است.
شاگرد: روایتی که فقط قبل از غروب را میگویند کدام روایات است؟
استاد: روایات رؤیت؛ روایاتی که مشهور میگویند. مشهور گفتهاند رؤیت ناظر به رؤیت لیلیه است. وقتی میگویند «صم للرؤیه و افطر للرؤیه» یعنی «صم و افطر غدا الرویه». فردایش صیام داشته باش. نه اینکه صوم یعنی برای امروز که روز سی ام است.
شاگرد: فقط را از کجا میآورید؟ فرض کنید معنای روایت این است، اما فقط را از کجا میآورید؟
استاد: بله، این جواب های سید بود. همینطوری که شما میگویید سید هم جواب دادهاند. من دارم حرف مشهور را میگویم. خُب معارضه را خود سید میپذیرند یا نه؟
مضمون روایت چه بود؟ مضمون آن خیلی روشن بود. اگر آسمان صاف بود، نگاه کردی و ندیدی، اَصبِح مُفطراً. یا اگر آخر ماه بود و نگاه کردی و ندیدی، اَصبِح صائما. دیگر روشنتر از این میخواهید؟! بگویید نه، از کجا؟! خب معارضه دارد با روایتی که میگوید اگر قبل از زوال دیدی روزه را بگیر یا اگر ماه شوال است افطار کن، معارضه دارد دیگر.
بدون نظر