دلیل ششم) قانعکننده ترین دلیل؛ کتابت «ملک» و تفاوت قرائت آن
ششمین دلیل، قانعکننده ترین دلیل است. بر اینکه این قرائات جزاف نیست. هر کسی همینطور در جیبش دست کند و اجتهاد کند، نیست. قانعکننده ترین این ششمی است. واقعاً هم قانعکننده است. در قرآن کریم، نه مورد داریم که در رسم المصحف عثمانی کلمه «م ل ک» آمده است. چهار مورد از آنها «مالک» است. پنج تا از آنها «ملک» است. در مصحف نه بار «ملک» نوشته شده که در پنج مورد از آنها «ملک» است که همه قراء سبعه اینها را ملک خواندهاند. چهار تا از آنها «مالک» است که سه مورد از آنها «ملک» نوشته شده، در اینها هم همه قراء سبعه «مالک» خواندهاند. در یکی از آنها که در سوره مبارکه حمد است که «ملک» نوشته شده است و شیخ الطائفه هم فرمودند، قراء سبعه اختلاف کردهاند. چهار نفر از آنها «ملک» خواندهاند و سه نفر از آنها «مالک» خواندهاند. خب اگر قرار بود همینطور بخوانند و اجتهاد کنند، چرا در آن چهار «مالک» اجتهاد نکردهاند؟! چرا در «قل اعوذ برب الناس، ملک الناس» اختلاف نکردهاند که یکی از آنها «مالک الناس» بخواند؟! همه «ملک» خواندهاند. در سوره مبارکه حمد که این قدر محل اختلاف است، سه نفر از آنها «مالک» بخوانند و چهار نفر «ملک» بخوانند و حال آنکه رسم هم همه «ملک» است! من به گمانم اگر کسی این را تصور کند، قانعکننده ترین دلیل است.
البته مرحوم آقای شعرانی هم در مقدمه منهج الصادقین دلیل های خوبی آورده است. یعنی اگر کسی استدلالات آقای شعرانی را هم نگاه میکرد، قانعکننده بود. برای اینکه باورش شود که این قرائات منتسب به سماع است، نه منتسب به اجتهاد. اگر قرار بود منتسب به انظار باشد، در این نه مورد چطور شد که تنها و تنها در این سوره حمد اختلاف شود؟! و در هیچکدام از آنها اختلاف نشود؟! با اینکه در هر نه مورد «ملک» نوشته شده است. این دلیل خیلی قانعکنندهای است که تعدد قرائات ناشی از اجتهادات نیست. ممکن نبود کسی «ملک» سوره مبارکه حمد که «الف» ندارد را به «مالک» تبدیل کند و جاهای دیگر این کار را نکند و این را از او بپذیرند.