تأیید این ادله توسط شواهد مختلفه
این شش دلیل بود که من مرور کردم. البته باز هم دلیل وجود دارد. اگر هر کدام از شما حوصله کردید که دلیلی بیاورید، خوب است. یک چیزهایی هست که شواهد است. شواهد یعنی این طرف و آن طرف دل گرم کننده میشود. دست به دست هم میدهند. مثلاً اگر در تفسیر امام علیهالسلام ببینید، حتی اگر این تفسیر برای هر کسی باشد، خلاصه یک کتاب شیعی است، خود مرحوم فیض که تعدد را قبول ندارند، در صافی از این تفسیر –این تفسیر را قبول دارند- آن را آوردهاند. عرض کردم که تهافت خود صافی است. اول میگویند یکی از آنها درست است و بعد از امام حسن عسگری میآورند «قلوبنا غُلف/ قلوبنا غُلُف». بعد حضرت میفرمایند «کلا القرائتین حق لانهم قالوهما». من نمیگویم که این دلیل است. یا اصلاً نمیگویم که جزیره خضراء دلیل است. اینها دلیل در مقام بحث علمی نیست. بلکه اینها شواهد است. شواهدی است که جمعآوری میشود. اما دلیل اینها است. دلیل کار متواتر عثمان است. دلیل ترک سؤال و شدت ابتلاء است. این از موارد روشن «لو کان لبان» است.
من همیشه با خودم هم تحدیث نفس کردهام و هم محضر شما گفتهام؛ زیباترین امر در بحث خودمان را این تحیر بزرگانی میدانم که این مبنا را قبول ندارند. اینکه گرفتار هستند که «ملک» بخوانند یا «مالک»؟! دو نماز بخوانیم، یک نماز بخوانیم، با اجماع میخواهند درستش کنند، دوباره در اجماع میگویند «لا اصل له». دیدید که آمیرزا هاشم میگویند که این اجماع «لا اصل له». اگر «لا اصل له» پس میخواهید چطور نماز بخوانید؟ فرمودند: احتیاط این است که در دو نماز انجام شوند. متأسفانه بخش دیگر شرح عروه ایشان در نرمافزار نیست. نمیدانم آمیرزا هاشم بحث قرائت نماز را هم در عروه دارند؟ یا اصلاً آن را ننوشتهاند؟ این برای کتاب دیگری از شرح عروه مرحوم آملی است.
ببینید چطور شد بعد از قرن یازدهم، حالا که این بحثها داغ شد، متشرعه یادشان افتاده که اشتغال آمده؟! یادشان افتاد که کدام یک از آنها کلام خدا است؟! ده قرن کسی یادش نبود و بهراحتی میخوانند و بلاخلاف مجزی بود؟! چنین چیزی چطور ممکن است؟! قاعده اشتغال به این روشنی باشد اما مردم حالا به فکر بیافتند؟! مرحوم حاج شیخ عبد الکریم را عرض کردم، وقتی ایشان میگویند: واضح است که تعدد نزول باطل است، از طرف دیگر قاعده اشتغال هم در ذهن ایشان روشن است، وقتی این معلوم هم در کنار آن بیاید، میگویند حالا باید چه کار کنیم؟