«یجیء من اختلاف الرواة» ناظر به اختلاف قبیح نه اختلاف قرائات حسن
(ثالثا) و هو العمدة ان الوارد في أخبارنا يدفع ما ذكروهفروى ثقة الإسلام في الكافي عن زرارة عن أبي جعفر (عليه السلام) قال: «ان القرآن واحد نزل من عند الواحد و لكن الاختلاف يجيء من قبل الرواة».و روى فيه أيضا في الصحيح عن الفضيل بن يسار قال: «قلت لأبي عبد اللّٰه (عليه السلام) ان الناس يقولون نزل القرآن على سبعة أحرف؟ فقال كذبوا أعداء اللّٰه و لكنه نزل على حرف واحد من عند الواحد».قال المحدث الكاشاني في كتاب الصافي بعد نقل الخبرين المذكورين: و المقصود منهما واحد و هو ان القراءة الصحيحة واحدة إلا انه (عليه السلام) لما علم انهم فهموا من الحديث الذي رووه صحة القراءات جميعا مع اختلافها كذبهم. انتهى.[1]
اشکال سوم که اشکلی عمده به حرف اصحاب است که بر تواتر اجماع نقل کردهاند، این است: «ان الوارد في أخبارنا يدفع ما ذكروه«؛ اجماع بر تواتر قرائات الی رسول الله صلیاللهعلیهوآله را روایات دفع میکند.
«فروى ثقة الإسلام في الكافي عن زرارة عن أبي جعفر (عليه السلام) قال: «ان القرآن واحد نزل من عند الواحد و لكن الاختلاف يجيء من قبل الرواة»؛ ما از این روایت بحث کردیم. در یک کلمه عرض کنم؛ این روایت اختلاف را مذمت میکند. و حال آنکه قرائاتی که علماء این همه سراغش میروند، شیخ الطائفه و مرحوم طبرسی در تفسیرشان منعش کردهاند. گفته اند اختلاف سه جور است. اختلاف تنافض، تفاوت و اختلاف در تلاوت؛ و هو ما تلائم فی الحسن، کله حق و کله صواب. علماء بزرگی که این اجماع را نقل کردهاند تصریح کردهاند که اختلاف التلاوه، اختلاف حُسن است. اما این روایت اختلاف را اختلاف قبح میگوید. معلوم میشود این روایت با آن چه که علماء از تلاوت حسن میدانند، دو باب است. یعنی این حرف شما رد آنها نمیشود. خود مجمعین میگویند آن چه که ما بر آن اجماع کردهایم حسن است. روایاتی که شما میآورید، میگوید که آن کار قبیح است. خب باید ببینیم در چه فضایی است. اگر آنها میگویند حسن است، اگر میگویند قبیح است، ناظر به دو مورد میشود که بحث آن را قبلاً عرض کرده بودم. صفحه بلند بالایی هم در فدکیه هست.
«و روى فيه أيضا في الصحيح عن الفضيل بن يسار قال: «قلت لأبي عبد اللّٰه (عليه السلام) ان الناس يقولون نزل القرآن على سبعة أحرف؟ فقال كذبوا أعداء اللّٰه و لكنه نزل على حرف واحد من عند الواحد»؛ این هم همانی است که عرض کردم. روشنترین دلیل برای مقصود از «کذبوا اعداء الله» فتوای ابوحنیفه به این است که میتوانید اختیارا نماز را به فارسی بخوانید. چرا؟ بهخاطر اینکه در روایت آمده «نزل القرآن علی سبعه احرف». خب وقتی سبعه احرف را به این معنا میگیرد که شما میتوانید فارسی بخوانید، مرادف بخوانید، و در کل مقصود قرآن باشد، حضرت هم میفرمایند «کذبوا اعداء الله». شاهد روشن است که مراد آن است. لذا حضرت دنبال آن آوردند. و الّا کافی بود که بفرمایند «ولکنه نزل علی حرف واحد». چرا فرمودند «من عند الواحد»؟ یعنی میخواهند بگویند ابوحنیفه که این فتوا را میدهد، سبعه احرف را به این صورت معنا میکند، نزل من عنده است.
«قال المحدث الكاشاني في كتاب الصافي بعد نقل الخبرين المذكورين: و المقصود منهما واحد و هو ان القراءة الصحيحة واحدة»؛ قرائت صحیحه یکی است. مقدمه صافی را مفصل خواندیم. مختار خودشان را هم گفتند. گفتند بهترین قرائت را چه میدانم؟ آن آقا که در جلسه بود، فرمودند واقعاً دارید از روی صافی میخوانید؟! همینطور هم هست. اگر شما فرمایش مرحوم فیض را در اینکه میگویند بهترین قرائت کدام است، ببینید، تعجب میکنید که آیا واقعاً عبارت فیض را میخوانید!
أقول: لعل كلامه (عليه السلام) في آخر الحديث انما وقع على سبيل التنزلو الرعاية لربيعة الرأي حيث انه معتمد العامة في وقته تلافيا لما قاله في حق ابن مسعود و تضليله له مع انه عندهم بالمنزلة العليا سيما في القراءة و إلا فإنهم (عليهم السلام) لا يتبعون أحدا و انما هو متبوعون لا تابعون[2]
«أقول: لعل كلامه (عليه السلام) في آخر الحديث انما وقع على سبيل التنزل»؛ اینکه حضرت فرمودند «ولکن نحن نقرأ»، از این باب بوده که آنها ناراحت نشوند. حضرت به ابن مسعود تند شدند و بعد دنباله اش تقیه کردند.
ثم اعلم ان العامة قد رووا في أخبارهم ان القرآن قد نزل على سبعة أحرف كلها شاف واف و ادعوا تواتر ذلك عنه (صلى اللّٰه عليه و آله) و اختلفوا في معناه إلى ما يبلغ أربعين قولا أشهرها الحمل على القراءات السبع.
و قد روى الصدوق (قدس سره) في كتاب الخصال بإسناده إليهم (عليهم السلام) قال: «قال رسول اللّٰه (صلى اللّٰه عليه و آله) أتاني آت من اللّٰه عز و جل يقول ان اللّٰه يأمرك أن تقرأ القرآن على حرف واحد فقلت يا رب وسع على أمتي فقال ان اللّٰه يأمرك أن تقرأ القرآن على سبعة أحرف».
و في هذا الحديث ما يوافق خبر العامة المذكور مع انه (عليه السلام) قد نفى ذلك في الأحاديث المتقدمة و كذبهم في ما زعموه من التعدد، فهذا الخبر بظاهره مناف لما دلت عليه تلك الأخبار و الحمل على التقية أقرب قريب فيه [3]
[1]الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج۸، ص: ۹۸
[2]همان
[3]همان