رفتن به محتوای اصلی

برگهٔ تازه

 

مطلب امروز یکی از مهم‌ترین بحث‌هایی است که در این مباحث با آن کار داریم. مطلب امروز ما از نظر اهمیت خیلی بالا است؛ حرف شهید و نقل آن. به اندازه‌ای که من نگاه کردم یکی- دو نکته را از هفته قبل عرض می‌کنم. یکی این‌که در آخر مباحثه هفته قبل صحبت از افراد القرائه شد. ابن جزری بعد از این‌که اصول القرائه را در پایان سوره مبارکه حمد و قبل از این‌که سوره مبارکه بقره شروع شود؛ سوره مبارکه بقره را فرش الحروف می‌گویند؛ قبل از این‌که فرش الحروف در النشر‌ آغاز شود؛ یعنی بعد از این‌که تمام مباحث وقف، اماله و ادغام را تمام می‌کند، ایشان یک باب باز کرده و در طبیة النشر هم آن را به شعر در آورده است. می‌گوید:

بَابُ بَيَانِ إِفْرَادِ الْقِرَاءَاتِ وَجَمْعِهَا

لَمْ يَتَعَرَّضْ أَحَدٌ مِنْ أَئِمَّةِ الْقِرَاءَةِ فِي تَوَالِيفِهِمْ لِهَذَا الْبَابِ. وَقَدْ أَشَارَ إِلَيْهِ أَبُو الْقَاسِمِ الصَّفْرَاوِيُّ فِي إِعْلَانِهِ، وَلَمْ يَأْتِ بِطَائِلٍ، وَهُوَ بَابٌ عَظِيمُ الْفَائِدَةِ، كَثِيرُ النَّفْعِ، جَلِيلُ الْخَطَرِ، بَلْ هُوَ ثَمَرَةُ مَا تَقَدَّمَ فِي أَبْوَابِ هَذَا الْكِتَابِ مِنَ الْأُصُولِ، وَنَتِيجَةُ تِلْكَ الْمُقَدِّمَاتِ وَالْفُصُولِ. وَالسَّبَبُ الْمُوجِبُ لِعَدَمِ تَعَرُّضِ الْمُتَقَدِّمِينَ إِلَيْهِ هُوَ عِظَمُ هِمَمِهِمْ، وَكَثْرَةُ حِرْصِهِمْ، وَمُبَالَغَتِهِمْ فِي الْإِكْثَارِ مِنْ هَذَا الْعِلْمِ وَاسْتِيعَابِ رِوَايَاتِهِ، وَقَدْ كَانُوا فِي الْحِرْصِ وَالطَّلَبِ بِحَيْثُ إِنَّهُمْ يَقْرَءُونَ بِالرِّوَايَةِ الْوَاحِدَةِ عَلَى الشَّيْخِ الْوَاحِدِ عِدَّةَ خَتَمَاتٍ لَا يَنْتَقِلُونَ إِلَى غَيْرِهَا وَلَقَدْ قَرَأَ الْأُسْتَاذُ أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ الْغَنِيِّ الْحُصْرِيُّ الْقَيْرَوَانِيُّ الْقِرَاءَاتِ السَّبْعَ عَلَى شَيْخِهِ أَبِي بَكْرٍ الْقَصْرِيُّ تِسْعِينَ خَتْمَةً كُلَّمَا خَتَمَ خَتْمَةً قَرَأَ غَيْرَهَا حَتَّى أَكْمَلَ ذَلِكَ فِي مُدَّةِ عَشْرِ سِنِينَ حَسْبَمَا أَشَارَ إِلَيْهِ بِقَوْلِهِ فِي قَصِيدَتِهِ:

وَأَذْكُرُ أَشْيَاخِي الَّذِينَ قَرَأْتُهَا ... عَلَيْهِمْ فَأَبْدَأُ بِالْإِمَامِ أَبِي بَكْرٍ

قَرَأْتُ عَلَيْهِ السَّبْعَ تِسْعِينَ خَتْمَةً ... بَدَأْتُ ابْنَ عَشْرٍ ثُمَّ أَكْمَلْتُ فِي عَشْرٍ[۱]

این باب خیلی مهم است. از من طلبه این یادتان باشد؛ در این فضا اگر ما دو چیز را به آن صورتی که واقع قرن اول و دوم است، ندانیم این مباحث برای ما هیچ وقت صاف نمی‌شود. یکی اصطلاح اختیار است و یکی هم اصطلاح افراد است. اصطلاح افراد القرائه خیلی مهم است. یعنی فضایی که در قرن اول و دوم و حتی تا زمان دانی در قرن پنجم بوده خیلی مهم است. ایشان می‌گوید: «وَالسَّبَبُ الْمُوجِبُ لِعَدَمِ تَعَرُّضِ الْمُتَقَدِّمِينَ إِلَيْهِ هُوَ عِظَمُ هِمَمِهِمْ»؛ این‌که همت های بالایی داشتند. بعد خودش هم از قرائات خودش می‌گوید و بعد می‌گوید: «وَهَذَا الَّذِي كَانَ عَلَيْهِ الصَّدْرُ الْأَوَّلُ، وَمَنْ بَعْدَهُمْ إِلَى أَثْنَاءِ الْمِائَةِ الْخَامِسَةِ عَصْرِ الدَّانِيِّ وَابْنِ شَيْطَا الْأَهْوَازِيِّ وَالْهُذَلِيِّ، وَمَنْ بَعْدَهُمْ فَمِنْ ذَلِكَ الْوَقْتِ ظَهَرَ جَمْعُ الْقِرَاءَاتِ فِي الْخَتْمَةِ الْوَاحِدَةِ[۲]»؛ که خود اهل قرائت می‌گویند «مضمّن»؛ یعنی یک کتاب محور بود و کتاب دیگری مضمن بود؛ همراه آن دیگری را می‌خواندند.

ببینید ایشان می‌گوید جمع در قرن پنجم ظهور کرد. قبل از آن اصلاً نبود. یعنی عاصم وقتی نزد حفص اقراء می‌کرد، اصلاً اسم نمی‌برد که من یک قرائت دیگر هم بلد هستم. «بسم الله» می‌گفت و اقراء می‌کرد؛ تا آخر هم یک قرائت می‌خواند. این افراد در آن زمان خیلی مهم بود. آن را سنت می‌دانستند. می‌گفتند خود پیامبر خدا مثل خود جبرئیل که می‌آورد و جمع قرائات صورت نمی‌گرفت، می‌خواندند. و لذا است که عرض سنوی صورت می‌گرفت. به توضیحی که علامه طباطبایی فرمودند، برای این بود ‌که تفاوت هر سالی با سال بعد معلوم شود، ایشان هم در اینجا می‌فرمایند قراء قرن اول هم همین کار را می‌کردند. افراد می‌کردند. اما از قرن پنجم دیدند که همتها کم شده، باید بنشینند و همه قرائات را یکجا بگویند، حتی می‌گوید عشر آیات. خیلی جالب است. یعنی سی جزء قرآن داریم؛ ربع یک جزء را در هر جلسه می‌خواندند که می شود ۱۲۰ جلسه. یعنی ١٢٠ روز  یک اقراء متوسط بوده که ربع جزء را اقراء می‌کردند و می‌رفتند. نمی گذاشتند که زیاد باشد و فراموش شود. کم‌تر از آن عشر آیات بود.

شاگرد: به قرائت واحده یا جمع؟

استاد: به قرائت واحده. این آدرسی که از النشر دادم را بخوانید. ایشان مفصل صحبت می‌کند. مطالب خیلی خوبی هست. در شعر هم این را می‌گوید:

وَقَدْ جَرَى مِنْ عَادَةِ الأَئِمَّهْ ... إِفْرَادُ كُلِّ قَارِىءٍ بِخَتْمَهْ

حَتَّى يُؤَهَّلُوا لِجَمْعِ الْجَمْعِ ... بِالْعَشْرِ أَوْ أَكْثَرَ أَوْ بِالسَّبْعِ

وَجَمْعُنَا نَخْتَارُهُ بِالْوَقْفِ ... وَغَيْرُنَا يَأْخُذُهُ بِالْحَرْفِ[۳]

«و قد جری من عادة الائمة   افراد کل قارئ بختمة»؛ یک قاری حتماً باید با یک ختم جدا افراد کند. «حَتَّى یئهلوا لِجَمْعِ الْجَمْعِ»، بعد که می‌خواهد مختار خودش را بگوید، می‌گوید جمع دو جور است و مختار من به این صورت است: «وَجَمْعُنَا نَخْتَارُهُ بِالْوَقْفِ ... وَغَيْرُنَا يَأْخُذُهُ بِالْحَرْفِ»؛ می‌گوید از قرن پنجم و در زمان دانی وقتی مقرین جمع می‌کنند، دو جور جمع می‌کنند. وقتی به کلمه مبارک «مالک» در «مالک یوم الدین» می‌رسد، می‌گوید: عاصم، کسائی و ابوعمر بصری «مالک» خوانده‌اند و چهار نفر از قراء «ملک» خوانده‌اند. می‌گوید مختار ما «بالوقف» است. یعنی همین که به موضع قرائت «مالک» رسیدید، می‌گوید این سه نفر «مالک» خوانده‌اند و آن چهار نفر «ملک» خوانده و بعد «یوم الدین» را می‌خواند. یعنی در خود موضع «ملک» و «مالک» جمع می‌کند؛ «ملک/مالک یوم الدین». قراء مصری همه انواع آن را انجام می‌دهند. «وَ إِذَا الْجَحيمُ سُعِّرَت‏[۴]/ سُعِرَت». دوباره بر نمی گردد؛ یعنی ابتدا کامل بخواند «وَ إِذَا الْجَحيمُ سُعِّرَت‏» و دوباره برگردد و بگوید «و اذا الجحیم سعرت». نه، به همان کلمه که می‌رسد همان را تکرار می‌کند. این می‌شود جمع بالحرف؛ یعنی الجمع بالقرائه فی موضع القرائه. در اینجا منظور از حرف، قرائت است. جمع دیگر هم داریم که «الجمع بالوقف» است. یعنی مثلاً می‌گوید «مالک یوم الدین» و دوباره بر می‌گردد و می‌گوید «ملک یوم الدین». تا به وقف می‌رسد دیگری را می‌گوید. یعنی می‌گوید دو جور جمع داریم.

شاگرد: قاری‌های مصری هم این دومی را می‌خوانند.

استاد: بله، بعضی‌ها هم که دیدم در نماز می‌خوانند به این صورت می‌خوانند. آشیخ عبدالکریم هم آیه را تکرار می‌کردند. «مالک یوم الدین» و بعد «ملک یوم الدین». نه «مالک/ملک یوم الدین». ایشان هم می‌گوید اختیار من در جمع به وقف است.خلاصه اختیار القرائه و افراد القرائه خیلی مهم هستند. اگر ما این‌ها را به‌خوبی ندانیم بعداً چیزهایی می‌گوییم که درست نیست. امروز می‌خواهم یکی از آن‌ها را عرض کنم.

شاگرد: خلاصه افراد القرائه و اختیار القرائه چه شد؟

استاد: خلاصه اش این شد که تا قرن پنجم وقتی مقری به قاری، قرآن را تعلیم می‌داد، کاری به دو قرائت نداشت. از اول تا آخر قرآن یک قرائت بود. حتی در اینجا از شاگرد ابن مجاهد نقل کرده‌اند. شاگرد ابن مجاهد می‌گوید چندین بار از استادم ابن مجاهد ختمه واحده به اقراء عاصم خواندم و هر چه خواستم که یک قرائت دیگری را هم اقراء کند حاضر نشد. احساس می‌کرد همین یکی برای شاگردش کافی است. ببینید چه ختم هایی بود. می‌گوید اصلش عشر آیات بود. می‌گوید می‌نشینیم و ده آیه را سماع و اقراء می‌کنیم و بعد می‌رویم. ان شالله خودتان مراجعه کنید. باب مهمی از حیث فایده است. بنابراین این رسم آن‌ها بوده است. جمع القرائات بعد آمده است. اگر شما این را بدانید بسیاری از سؤالاتی که بعداً مطرح می‌شود را می‌توانید جواب بدهید. یعنی وقتی شما افراد القرائه را فهمیدید می‌گویند این چطور می‌شود؟ وقتی بدانید که آن زمان افراد القرائه رسم بوده می‌بینید که مطلب حل شد. یعنی اشکال بر طرف می‌شود. این نکته درذهن شریفتان باشد. این یک نکته.


[1] النشرفيالقراءاتالعشر  ج٢ ص١٩۴

[2]همان ١٩۵

[3]متن «طيبة النشر» في القراءات العشر ج١ ص۶١

[4] التكوير :  ۱۲