رفتن به محتوای اصلی

اهمیت بررسی اشکالات تواتر سبع و عشر

 

شاگرد: این‌که به‌صورت جزئی اتفاق افتاده باشد و سریع تصحیح کرده باشند، هم نیست؟ یعنی طوری بوده که امکان خطا نبوده، ولو بعداً تصحیح شود؟

استاد: در فدکیه صفحه به نام «اشکالات تواتر سبع و عشر». دیروز آقا راجع به تواتر مطلبی را فرمودند. امروز می‌خواستم همین­ها را بخوانم ولی در مقدمه ماندیم و نشد اصل حرف را بزنیم.

یک نقلی دارد که آن‌ها به هم می‌گفتند که قرآن ما در مدینه، بهتر از قرآن شما اهل کوفه است، چرا؟ چون در کوفه اوضاع ملتهب بود -ابن مسعود و کارهایی که کرده بود- لذا مصحف شما اهل کوفه را با استعجال فرستادند. این یکی از موارد هست. اشکالاتی هم که یادم آمد برای همین بود. خب حالا این نقل به چه صورت معنا می‌شود؟ معنایش این است که آن زمانی‌که مصحف را فرستادند اگر در مصحف کوفه موردی بود، خود ابوعبدالرحمان سلمی که با آن آمده بود می‌دانست اینجا کاتب خطأ کرده، لذا تصحیح می‌کرد. «حک المصحف» را بزنید، می‌آید. خودشان «یحکون» داشتند؛ یعنی درجایی‌که مطمئن می‌شدند اشتباه است، مصحف را تصحیح می‌کردند و وظیفه خودشان می‌دانستند. در الموسوعة الفقهیه دارد که واجب است خطای مصحف تصحیح شود. می‌گویند همه فقها این را دارند. الآن هم مشکلی ندارد. ولذا می‌بینید بین فقهای ما هم اگر ببینند قرآن اشتباه است، می‌گویند آن را تصحیح کنید.

پارسال عرض کردم، آن آقا بالای منبر فرموده بود: وقتی به خانه رفتید قرآنتان را تصحیح کنید. این ارتکازش است. یادتان هست که گفتم. آقایی برای من نقل کرد. گفتند یکی از آقایان اهل منبر گفت وقتی به خانه رفتید قرآنتان را تصحیح کنید؛ «قَالُواْ يَٰوَيۡلَنَا مَنۢ بَعَثَنَا مِن مَّرۡقَدِنَا»[1] را «مِن بعثنا» بکنید. چرا؟ چون کربلایی کاظم این‌طور خوانده است. یعنی این‌طور درست است. یعنی ارتکاز دارد که وقتی می‌بیند، می‌خواهد درست کند. این ارتکاز تصحیح طبیعی است؛ مخصوصاً وقتی که اهل فن و کسانی که استاد قرائت هستند قبول داشته باشند که خطا کرده است. ابن عباس[2] می‌گوید ناعس بوده. می‌گوید وقتی می نوشته ناعس بوده و چرت می زده. حدیث ناعس را ببینید. من در فدکیه همه این‌ها را آورده‌ام. این روایات هیچ‌کدام به نحو خطأی که ما می‌گوییم سر نمی‌رسد. ان شاءالله عمری بود تک‌تک آن‌ها را بررسی می‌کنیم. این‌ها روایاتی است که کسی نقل می‌کند فلانی این‌طور گفته. اما آن چه که در بیرون بود، این بود: مسلمانان شبانه‌روز قرآن را می‌خواندند، حافظ بودند.

آقایی بودند که سال‌ها مباحثه ما می‌آمدند و چقدر هم از ایشان استفاده کردیم. ایشان همین‌جا فرمودند. گفتند برای این‌که یک مقری اقراء کند به‌معنای استاد اقراء برای شاگردش، اولین شرطش که بگوید من حاضر هستم به‌عنوان استاد مقری تو بشوم، این است که شاگرد حافظ باشد. این رسم‌هایی است که ور افتاده و ما از آن‌ها خیلی فاصله داریم. یعنی حفص، ابوبکر و تمام شاگردانی که نافع و دیگران داشتند، اگر می‌خواستند به‌عنوان مقری استاد آن‌ها باشند، اول می‌دید که او حافظ باشد. یعنی همه از حفظ بود. مصحف شریف به این عنوان بود که او نگاه کند، اما باید حافظ باشد و آنی را بخواند که استاد اقراء کرده. این اساس بر سماع و اقرائی بود که او هم از استادش شنیده بود. ولذا خود دانی گفت؛ از کلمات بسیار خوب دانی بود که گفت موارد متعددی داریم که قاری همان شهر بر خلاف مصحف خودشان اقراء کرده است. یعنی می‌گفت شما که در مصحف خودتان می‌بینید، من این‌طور اقراء نمی‌کنم، من آنی که از استادم شنیده‌ام را اقراء می‌کنم. دانی مواردش را ذکر کرده است. در کتاب «المقنع في رسم مصاحف الأمصار» نگاه کنید، یا در «الجامع البیان» است. دنبال این‌ها را بگیرید که مطالب مهمی است.


[1] یس۵۲

[2] فتح الباري لابن حجر (۸/ ۳۷۳)