رفتن به محتوای اصلی

ب)تأثیر اشکال فخر رازی بر تنویع قرائات در الاتقان سیوطی

 

«اتفق الاکثر علی ان القراءات المشهوره منقولة بالنقل المتواتر»؛ هر چه قرائت مشهور است، متواتر هم هست.  خب اشکالی می‌کنند. بعد هم خودشان جواب می‌دهند. صاحب حدائق جواب ایشان را نیاورده اند.  می‌خواستم این نکته را عرض کنم، ظاهراً قبلاً نگفته ام. همین نکته‌ی او سبب شده که بعداً سیوطی در الاتقان می‌گوید بهترین کسی که این مطالب را محکم و جم و جور آورده ابن الجزری است. بعد از این‌که سیوطی حرف‌های ابن جزری را می‌آورد، بعد می‌گوید خیلی عالی گفته، من حرف‌های ابن جزری را برای شما خلاصه می‌کنم.

«قُلْتُ: أَتْقَنَ الْإِمَامُ ابْنُ الْجَزَرِيِّ هَذَا الْفَصْلَ جِدًّا»[1]؛ می‌گوید عجب عالی گفته! من به گمانم یکی از مبادی متقن شدن این بحث، اشکال فخر رازی است. یعنی اشکالی که فخر رازی کرده و جوابی که به آن جواب داده، این اشکال و جواب او، با گذشت چند قرن که ابن جزری آن‌ها را جم و جور کرد، سیوطی می‌گوید بهترین مطلب را او گفته است. مبادی آن همین اشکال است. بعد می‌گوید: «وَقَدْ تَحَرَّرَ لِي مِنْهُ»؛ خلاصه حرف ابن جزری برای من این شده: «أَنَّ الْقِرَاءَاتِ أَنْوَاعٌ»؛ شش مورد می‌شمارند. می‌گوید ششمین آن به ذهن خودم آمده است. «المتواتر… المشهور… الآحاد… الشاذ… الموضوع»، بعد هم می‌گویند «المدرج». شش تا می‌شمارند. این مطلب خیلی خوبی از الاتقان است. وقتی این دسته‌بندی‌ها را می‌دانیم ذهنمان سریع مخلوط نمی‌کند. تا هر کسی اشکال می‌کند جا گذاری می‌کنیم؛ ما متواتر داریم، مشهور داریم که متواتر نیست. آحاد داریم که سندش صحیح است اما مشهور نیست، ولی سندش صحیح است. شاذ داریم که اصلاً سندش هم صحیح نیست، ولی سند ضعیفی دارد. مورد دیگر که قاطع هستیم دروغ است، الموضوع است. ببینید چقدر تفاوت کرد. آقایی که معجم قرائات را نوشته این دسته‌بندی را هم آورده است.

شاگرد: مدرج چیست؟

استاد: مدرج این است که می‌دانیم یک صحابی به‌صورت تفسیر آورده، بعداً به خیالشان رسیده که قرائت است. مدرج یعنی «ادرجه الصحابی» به‌عنوان تفسیر در ضمن مصحف، و تخیل شده که قرائت است. مدرج یعنی قرائت نیست، موضوع هم نیست، بلکه تفسیر به‌عنوان قرائت درج شده است. این‌ را خیلی ها گفته اند. الآن اشکال فخر رازی چیست؟ نکته ی اصلی هنوز مانده است. فخر رازی می‌گوید: «اتفق الاکثر علی ان القراءات المشهوره منقولة بالنقل المتواتر»، الآن با مطلبی که از سیوطی گفتم، این درست است یا نه؟ دارد مخلوط می‌کند. «ان القرائات المشهوره منقولة بالنقل المتواتر» ملازمه نیست. یعنی با بحث‌های دقیق که در فن وارد می‌شوید، «رب قرائة مشهورة» اما متواتر نیست. برای خودش ضوابط دارد.

شاگرد: ولی متواتر، مشهور هست.

استاد: بله.

از چیزهایی که در تبیان شیخ طوسی هست، این است: ایشان در بند تواتر نیستند. گویا به اشتهار و شهرت اکتفاء می‌کنند. نوع مفسرین سابقین همین‌طور هستند. یعنی در فضای حجیت قرائات به اشتهار اکتفاء می‌کردند. این نکته خوب و مهمی است.

«الْمَسْأَلَةُ الثَّالِثَةَ عَشْرَةَ: اتَّفَقَ الْأَكْثَرُونَ عَلَى أَنَّ الْقِرَاءَاتِ الْمَشْهُورَةَ مَنْقُولَةٌ بِالنَّقْلِ الْمُتَوَاتِرِ وَفِيهِ إِشْكَالٌ: وَذَلِكَ لِأَنَّا نَقُولُ: هَذِهِ الْقِرَاءَاتُ الْمَشْهُورَةُ إِمَّا أَنْ تَكُونَ مَنْقُولَةً بِالنَّقْلِ الْمُتَوَاتِرِ أَوْ لَا تَكُونُ»؛ حالا خودش تفصیل می‌دهد. مشهور هست اما خب یا متواتر هست یا نیست. هر کدامش باشد اشکال دارد.

«فَإِنْ كَانَ الْأَوَّلَ»؛ اگر متواتر باشد، معنای تواتر چیست؟ یعنی حضرت فرموده‌اند و به تواتر اقراء کرده‌اند و مسلمانان همه می‌دانند. اگر متواتر است، «فَحِينَئِذٍ قَدْ ثَبَتَ بِالنَّقْلِ الْمُتَوَاتِرِ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ خَيَّرَ الْمُكَلَّفِينَ بَيْنَ هَذِهِ الْقِرَاءَاتِ وَسَوَّى بَيْنَهَا فِي الْجَوَاز»؛ خود خدا فرموده این‌ها جایز است؛ به نقل متواتر گفته.

«وَإِذَا كَانَ كَذَلِكَ كَانَ تَرْجِيحُ بَعْضِهَا عَلَى الْبَعْضِ»؛ بگویید «ملک» بهتر از «مالک» است. مگر شما فضول هستید؟! به نقل متواتر خدا فرموده هم «ملک» و هم «مالک» را بخوانید. شما می‌گویید آن بهتر است؟!  اگر نقل متواتر است، «تَرْجِيحُ بَعْضِهَا عَلَى الْبَعْضِ وَاقِعًا عَلَى خِلَافِ الْحُكْمِ الثَّابِتِ بِالتَّوَاتُرِ»؛ و حال این‌که قراء مفصل ترجیح می‌دهند و الحجه دارند! این‌که سر از کفر در می‌آورد.

«فَوَجَبَ أَنْ يَكُونَ الذَّاهِبُونَ إِلَى تَرْجِيحِ الْبَعْضِ عَلَى الْبَعْضِ مُسْتَوْجِبِينَ لِلتَّفْسِيقِ إِنْ لَمْ يَلْزَمْهُمُ التَّكْفِيرُ، لَكِنَّا نَرَى أَنْ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْ هَؤُلَاءِ الْقُرَّاءِ يَخْتَصُّ بِنَوْعٍ مُعَيَّنٍ مِنَ الْقِرَاءَةِ»؛ مثلاً قرائت عاصم این است. «وَيَحْمِلُ النَّاسَ عَلَيْهَا»؛ می‌گویند شما این‌طور بخوانید، «وَيَمْنَعُهُمْ مِنْ غَيْرِهَا»؛ و غیرش را هم نخوانید. همانی که صاحب مفتاح الکرامه فرمودند «و لم یسمع ذلک إلّا من الرازی و ظاهرهم الاتفاق علی خلافه»[2]. گفتند آقای رازی چه کسی گفته مانع می‌شدند؟! شما می‌گویی.

«فَوَجَبَ أَنْ يَلْزَمَ فِي حَقِّهِمْ مَا ذَكَرْنَاهُ»؛ وقتی منع می‌کنند منع از متواتر من عند الله است. لذا کافر می‌شوند. این اشکال اول بود درصورتی‌که متواتر باشد. اما اگر متواتر نباشند:

«وَأَمَّا إِنْ قُلْنَا إِنَّ هَذِهِ الْقِرَاءَاتِ مَا ثَبَتَتْ بِالتَّوَاتُرِ بَلْ بِطَرِيقِ الْآحَادِ»؛ ببینید مخلوط کرد. «هذه القرائات» یعنی قرائات مشهوره. «إِنْ قُلْنَا إِنَّ هَذِهِ الْقِرَاءَاتِ مَا ثَبَتَتْ بِالتَّوَاتُرِ بَلْ بِطَرِيقِ الْآحَادِ»؛ سیوطی در اینجا چه کار کرد؟ این‌ها را از هم جدا کرد. گفت ما قرائت متواتر داریم، قرائت مشهور داریم و قرائت آحاد داریم. قرائات آحاد سندش صحیح است اما مشهور نیست. این شق ها در حرف او دارد می‌افتد. و لذا گفتم اشکالات او سبب شده الاتقان شش نوع را بیان کند. اگر بگوییم «إِنَّ هَذِهِ الْقِرَاءَاتِ مَا ثَبَتَتْ بِالتَّوَاتُرِ بَلْ بِطَرِيقِ الْآحَادِ فَحِينَئِذٍ يَخْرُجُ الْقُرْآنُ عَنْ كَوْنِهِ مُفِيدًا لِلْجَزْمِ وَالْقَطْعِ وَالْيَقِينِ، وَذَلِكَ بَاطِلٌ بِالْإِجْمَاعِ»؛ بالاجماع باطل است. 


[1]  الاتقان في علوم القران نویسنده : السيوطي، جلال الدين    جلد : ۱  صفحه : ۲۶۴

[2] مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامة (ط-جماعة المدرسين) نویسنده : الحسيني العاملي، السید جواد    جلد : ۷  صفحه : ۲۱۹