رفتن به محتوای اصلی

کافی و شافی بودن مصحف عثمانی

 

شاگرد: یعنی امیرالمؤمنین نسخه عثمان را نوشته اند؟

استاد: این جور است. خیلی هم هست.

شاگرد: یعنی معقول است که امیرالمؤمنین مصحف او را بنویسند؟ روایتی هست که حضرت می‌فرمایند اگر قرآنی را که من جمع کرده‌ام را نمی‌خواهید دیگر هرگز نخواهید دید. بعد نسخه مشهوری که عثمان پخش کرده را نوشتند.

استاد: در کتاب سلیم[1] هست. مکرر گفته ام. طلحه مصحف خود حضرت را دیده بود. مصرّ بود که حضرت آن را بیاورند. حضرت فرمودند از من نخواه. اما بعد که خیلی اصرار کرد، فرمودند نخواهی دید. بعد گفتند همین قرآن، «کله قرآن، یکفی فی الحجة».

شاگرد2: کافٍ و شافٍ هم در همین کتاب هست.

استاد: بله. یعنی حضرت می‌دانستند. لذا گفته اند اهل البیت علیهم‌السلام اصراری بر آن مصحف نداشتند و به همین امر می‌کردند. به‌خاطر این‌که نزد آن‌ها واضح بوده که قرآن «نزل علی سبعة احرف کلها کاف و شاف»[2]. این جمله کمی نیست.  قرآن کریم به این صورت است. هر حرف سبعة احرف کافی و شافی است.

شاگرد: «کلها کاف و شاف» در کتاب سلیم است؟

استاد: نه، این در بحارالانوار است، «کله قرآن» در کتاب سلیم است. حضرت به طلحه می‌گویند همین قرآنی که شما داریم، «کله قرآن یکفی فی الحجه»؛ برای احتجاج، مرام ما اهل البیت، امامت ما، وصایت ما و همه چیزهایی که خدای متعال در ما اهلی البیت برای اتمام حجت بر امت گذاشته همین قرآن برایش کافی است. این در کتاب سلیم هست.

شاگرد2: در همان روایت دارد که آن جاهایی که به نفع خودشان است را آوردند و … .

استاد: آن در احتجاج است. جای دیگر است. این بخش احتجاج گمان نمی‌کنم در این روایت طلحه باشد. در روایت دیگری است که در احتجاج آمده است. آن مانعی ندارد. آقا مقاله دارند که اصل نزول قرآن بر «سبعة احرف» یکی از مهم‌ترین اسباب صیانت کتاب خدا از تحریف است. یعنی خدای متعال امت را در این تعدد قرائاتی که اقراء فرموده‌اند، مخیر کرده. آن‌ها هم که می‌خواستند اقراء کنند، همانی را که مانوسشان بود اقراء می‌کردند، یا مانند روایت زید بن ثابت که گفت از کندن جبال سخت‌تر است، برای خودشان اختیار القرائه داشتند. قرائت زید بن ثابت یک اختیار القرائه ای است که خدای متعال این را به‌عنوان کاف و شافی برای امت گذاشت. بقیه آن‌ها چه؟ بقیه هم محفوظ می‌ماند. اطلاعات ما ناقص است. هر چه بیشتر دیدیم و فهمیدیم می‌بینیم باقی‌مانده و می‌ماند. خیلی از چیزهایش هم بعداً روشن می‌شود. تفسیر ابن مردویه نبود؛ الآن بحمد الله پیدا شده. 


[1] كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج‏2، ص: 660؛ «فأخبرني عما كتب عمر و عثمان أ قرآن كله أم فيه ما ليس بقرآن قال ع بل هو قرآن كله».

[2] بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏۹۷۹۰ باب ۱۲۸