رفتن به محتوای اصلی

کلام روشن علامة طباطبایی در قبول تعدد ثبوتی قرائات

همین شنبه شب در منزل یکی از اعزه بود؛ ایشان فرمودند؛ با این‌که در مباحثه هم عرض کرده بودم و از کتاب دیگری هم گفته بودم. چون ایشان فرمودند دوباره مراجعه جدیدی کردم و دیدم خیلی خوب است که به اندازه دو-سه دقیقه این را دوباره یادآوری کنم. ایشان فرمودند تأیید همین مطلب که تعدد قرائات مستند به خود جناب جبرئیل عن الله تعالی است، علامه طباطبائی هم در کتاب مهر تابان این را فرموده‌اند. در سؤال و جواب ابحاث تاریخی است. قبلاً هم خدمت شما گفته ام. اما بعد از تذکر ایشان دوباره آوردم و نگاه کردم. دیدم عباراتی دارند که خوب است و اشاره می‌کنم. کتاب من اولین چاپ است. حالا الآن نمی‌دانم که صفحه چند است اما فصل ابحاث تاریخی بعد از بحث نسخ به اینجا می‌رسند. در مورد کتابت وحی می‌پرسند.

تلميذ: راجع به كتّاب وحى الهى قرآن مجيد چه قسم بوده‏اند؟ آيا وقتى كه وحى نازل مى‏شده است.
بعدا رسول خدا مى‏فرستادند در پى كاتب وحى كه بيايد و بنويسد؟مثلا بعضى از كتّاب وحى وجود
مقدّس حضرت أمير المؤمنين عليه السّلام بوده‏اند؛ و معلوم است كه آن حضرت پيوسته با رسول
الله نبودند؛ بلكه رسول الله چه بسا آن حضرت را به جنگ مى‏فرستاده‏اند؛ و يا براى مأموريّت‏‌هاى
ديگرى گسيل مى‏داشتند.عبد الله بن مسعود و ابىّ بن كعب و زيد بن ثابت؛ وضع و طريقه‌‏شان
 چگونه بوده است؟[1]

جواب علامه با «بنده ندیده ام» شروع می‌شود. بعد خودتان مراجعه کنید. جملاتی که منظور من است را سریع می‌گویم و رد می‌شوم. ببینید که ایشان چقدر روشن این حرف را زده‌اند.

و امّا اختلاف قرائت‌‏ها را استناد مى‌‏دهند به روايت؛ يعنى قراء اين‌‏طور از رسول الله روايت كرده‌‏اند؛
و همين‏طور است قرائت عاصم كه قرائت دائر قرآنست؛ او نيز از امير المؤمنين عليه السّلام بيك
واسطه روايت مى‌‏كند…
قضيّه اختلاف قرائت در تاريخ قرآن، خود يك
مسئله‏‌ايست؛ خود يك مرحله‌‏ايست
… و نيز از نزد خودشان اين قرائات ابداع نشده است…اين قرائتى است مستند به پيغمبر
اكرم…و بقول اهل تاريخ چون خود رسول اكرم دو قسم يا بيشتر قرآن را قرائت مى‌‏كردند، پس
اختلاف قرائات راجع به اختلاف كيفيّت قرائت خود رسول الله مى‌‏شود
[2]

«و امّا اختلاف قرائت‏ها را استناد مى‏دهند به روايت»؛ منظور از روایت یعنی از اجتهاد خودشان نیست.«يعنى قراء اين‏طور از رسول الله روايت كرده‌‏اند»؛ بعد به عاصم و دیگران مثال می‌زنند و بعد می‌گویند:

«قضيّه اختلاف قرائت در تاريخ قرآن، خود يك مسئله‌‏ايست؛ خود يك مرحله‏‌ايست»؛ یعنی حل آن و توضیحش و وضوحش  خیلی کار می‌برد. من به گمانم این دو صفحه بعد از یک عمر کار تفسیری و علمی، خلاصه زحمات ایشان در تفسیر وخلاصه زحمات علمی ایشان است. بعد می‌فرمایند: «و نيز از نزد خودشان اين قرائات ابداع نشده است…و بقول اهل تاريخ چون خود رسول اكرم دو قسم يا بيشتر قرآن را قرائت مى‌‏كردند، پس اختلاف قرائات راجع به اختلاف كیفیت قرائت خود رسول الله مى‏‌شود».

در آن جلسه هم آن استاد بزرگوار به این اشاره کردند:

جبرائيل سالى يك‌بار خدمت رسول الله مى‌‏آمد و آنچه از قرآن، از اوّل وحى تا آن‌وقت نازل شده بود به
پيغمبر دوباره مى‌‏خواند، و وحيش را تجديد مى‏‌كرد؛ و پيغمبر هم به همان طريقى كه أخيراً جبرائيل
خوانده است به كُتّاب‌‏وحى مى‏‌خوانده‌‏اند؛ و از آنها به‌همين گونه به‌مردم انتشار مى‏‌يافت؛ و در نتيجه
اين وحى با وحى سابق اختلاف پيدا مى‏‌كرد. و بنابراين، علّت اختلاف قرائات مستند به اصل
اختلاف قرائت جبرائيل در سنوات عديده مى‌‏شود
[3]

«…و در نتيجه اين وحى با وحى سابق اختلاف پيدا مى‌‏كرد»؛ حالا در این قسمت می‌توانیم تحقیق بیشتر و هم مناقشه کنیم. من فرمایش ایشان را می‌خوانم. «و بنابراين، علّت اختلاف قرائات مستند به اصل اختلاف قرائت جبرائيل در سنوات عديده مى‌‏شود»؛ اولی که ما این مباحثه را شروع کردیم شاید بالای ده جلسه بحث شد که آیا اصل نزول قرائت قرآن به چه صورت بوده. این می‌تواند یک وجه آن باشد. ثبوتا ما از وجوه متعددی بحث کردیم. این یکی از آن وجوه است که ایشان می‌فرمایند هر سالی که جبرئیل می‌آورد، متفاوت می آورده است.

تلميذ: آيا هر سالى كه جبرائيل نازل مى‏شد و همه قرآن را براى رسول الله
 تلاوت مى‏‌كرد، رسول الله در يك سال همه قرآن را براى أمير المؤمنين عليه السّلام، و در سال
ديگر فقط براى ابَىّ، و در سال ديگر فقط براى زيد بن ثابت، و همچنين هر سالى فقط براى يكى ديگر از كاتبين قرآن مى‏‌خواندند؟[4]

می‌گویند خب مثلاً کل قرآن را در یک سال برای اُبی می‌خواندند؟! تلاوت سال بعد را برای ابن مسعود می‌خواندند؟! جواب می فرمایند که نه این طور نیست :

علّامه: بالاخره اين همه روايات‌شان متعدّد است و همه جور دارند. فقط در سال رحلت رسول اكرم
 دارند كه رسول اكرم فرمود: من عمرم تمام شده است، و شاهدش اين است كه در امسال دوبار جبرائيل
بر من نازل شده است و قرآن را براى من دوبار تلاوت كرده است؛ از اوّل قرآن تا آخر، و اين دليل بر
رحلت من است؛ و البتّه معلوم است كه دو مرتبه تلاوت كرده است، يعنى به دو كيفيّت. در اين
قسمت‏‌ها كتاب «إتقان» سيوطى بد نيست؛ در آن اين مطالب تا حدّى كشف مى‏‌شود. سيوطى
إنصافاً ملّاى زبردستى بوده؛ در تتبّع و نقل اقوال و روايات بسيار تسلّط دارد، و در اين امور خيلى
مسلّط بوده و صاحب نظر هم نبوده است، بلكه مسلّط در نقل بوده است
[5]

آن چه که مقصود من است کلمه «دو کیفت» است که در چند سطر بعد می‌آید: «در سال رحلت رسول اكرم دارند كه رسول اكرم فرمود: من عمرم تمام شده است، و شاهدش اينست كه در امسال دوبار جبرائيل بر من نازل شده است و قرآن را براى من دوبار تلاوت كرده است؛ از اوّل قرآن تا آخر، و اين دليل بر رحلت من است»؛این قسمت توضیح جناب علامه است:«و البتّه معلومست كه دو مرتبه تلاوت كرده است، يعنى به دو كيفيّت»؛ این توضیح از ایشان است. ما هم قبلاً از روایت « يُوشِكُ أَنْ أُقْبَض‏» بحث کردیم. مفصل از روایت نزول قرآن در کل سنه بحث کردیم. ایشان می‌گویند سال آخر که دوبار آمد یعنی چون دو کیفیت بود دوبار آمد. ولی اگر یک کیفیت بود، نیاز نبود که دوبار بیاید. این مبنای ایشان است. این مهم‌ترین عبارتی بود که مقصودم بود. شاید جلوتر ها نگاه کرده بودم به این کلمه توجه نکرده بودم. در ذهنم نیست. این‌که قبلاً عرض کرده باشم نمی‌دانم. ظاهراً نگفته بودم. این مهم است که ایشان می‌گویند اساساً عرضه سنوی به‌خاطر تعدد نزول بوده و لذا چون در وسط سال رحلت و شهادتشان پیش می‌آمد، جبرئیل دوبار آمد، چرا؟ چون دو کیفیت را تلاوت کرده باشد.

تلميذ: بالاخره بايد اين مسأله حلّ شود؛ و آن اينست كه ابىّ بن كَعْب تمام قرآن را خودش يك قسم قرائت مى‏كرده است، زَيد بن ثابِت نيز يك قسم و أمير المؤمنين عليه السّلام نيز يك قسم قرائت مى‏كرده اند؟ و در اين صورت لازمه‏اش اينست كه در هر سال، قرآن را براى يك نفر مى‏خوانده‏اند؛ و اگر در هر سال قرآن را براى همه مى‏خوانده‏اند بايد در نفس قرائت اينها نيز اختلاف وجود داشته باشد.

علّامه: نه، ممكنست ابىّ قرآن را يك قسم خوانده باشد و سال آينده يك قسم ديگر خوانده باشد و سال آينده يك قسم ديگر و همينطور؛ و همينطور هم هست، چون براى ما از هر يك از قرّاء چند نوع قرائت حكايت شده است؛ از خصوص ابَىّ مثلًا، كه در اين سال اينطور خوانده است، و در سال بعد طور ديگر قرائت كرده است. بعضى چنين مى‏گويند كه علّت اختلاف قرائات اينست[6]

این قسمت منظور من بود؛ «… و همین‌طور هم هست»؛ اینجا اظهار نظر خودشان است. یعنی می‌گویند واقعش این است که اصلاً خود اُبی یک قرائت ندارد. بلکه خود اُبی چند قرائت دارد. بعد ادامه می‌دهند و می‌گویند: «چون برای ما از هر یک از قراء چند قرائت حکایت شده است». کنار این سندهایی که چقدر طول کشید که پیدا کنیم را بگذارید. برای ما از سندهای بسیار خوشحال کننده بود. از قول نافع[7] بود. نافع که خودش مقری مدنی از قراء سبعه است، تا وقتی که نمی گفتند قرائت خودت را بگو، نمی گفته و سائر قرائات را اقراء می‌کرده. می‌گفتند تو که خودت مختار القرائات داری! می‌گفت داشته باشم؛ کله قرآن؛ همه کلام خداست. هر کسی به من مراجعه کند چرا از کلام خدا محرومشان کنم؟! سائر قرائات را اقراء می‌کرد و می‌گفت اگر به من بگویند که مختار خودت را در قرائت بگو، قرائت خودم را می گویم.

خیلی در اینجا برای ما این سؤال مطرح بود که مختار به چه معنا است؟ ابن جزری توضیح داد که مختار قاری با فتوای مجتهد فرق دارد.فتوای یکی از دو مفتی درست است اما در مختار قاری همه آن‌ها درست است. این‌ها را ابن جزری قشنگ توضیح داد و ما همه این‌ها را خواندیم. این‌ها را عرض می‌کنم برای کسانی که تشریف نداشتید و در این بحث‌ها ذهنتان جدید است تا مراجعه کنید و این بحث‌ها را صاف کنید.


[1]http://amafhhjm.ir/wp/almobin/Amafhhjm/q-tfs-000-000/q-tfs-000-007-00031.html

[2]همان

[3]همان

[4]همان

[5]همان

[6]همان

[7]جمال القراء وكمال الإقراء (ص: ۵۳۲)؛ وكان نافع رحمه الله يقرئ الناس بالقراءات كلها.قال أبو دِحْية المُعَلَّى بن دِحية: فجئته بكتاب الليث بن سعد، رحمه الله.لأقرأ عليه، فوجدتهيقرئ الناس بجميع القراءات، فقدت: يا أبارويم أتقرئ الناس بجميع القراءات؟فقال: سبحان الله العظيم، أأحرم من نفسي ثواب القرآن؟أنا اقرئ الناس بجميع القراءات حتى إذا جاء من يطلب حرفي أقرأته به.وقال الأعشى: كان نافع يسهل القراءة لمن قرأ عليه إلَّا أن يقول له إنسان: أريد قراءتك، فيأخذه بالنبر في مواضعه، وإتمام الميمات.