پذیرش تعدد قرائت در آیه «قالوا قلوبنا غلف» در روایت امام حسن عسگری (ع)
خب روایت چیست؟
قوله عز وجل: (وقالوا قلوبنا غلف بل لعنهم الله بكفرهم فقليلا ما يؤمنون): ۸۸۲۶۶- قال الإمام عليه السلام: قال الله عز وجل: (وقالوا) يعنى هؤلاء اليهود الذين أراهم رسول الله صلى الله عليه وآله المعجزات المذكورات - عند قوله: (فهي كالحجارة) الآية.
(قلوبنا غلف) أوعية للخير، والعلوم قد أحاطت بها واشتملت عليها، ثم هي مع ذلك لا تعرف لك يا محمد فضلا مذكورا في شئ من كتب الله، ولا على لسان أحد من أنبياء الله. فقال الله تعالى ردا عليهم: (بل) ليس كما يقولون أوعية العلوم ولكن قد (لعنهم الله) أبعدهم من الخير (فقليلا ما يؤمنون) قليل إيمانهم، يؤمنون ببعض ما أنزل الله تعالى ويكفرون ببعض، فإذا كذبوا محمدا صلى الله عليه وآله في سائر ما يقول، فقد صار ما كذبوا به أكثر، وما صدقوا به أقل. وإذا قرئ (غلف) فإنهم قالوا: قلوبنا [غلف] في غطاء، فلا نفهم كلامك وحديثك. نحو ما قال الله تعالى: (وقالوا قلوبنا في أكنة مما تدعونا إليه وفي آذاننا وقر ومن بيننا وبينك حجاب). و كلا القراءتين حق، وقد قالوا بهذا وبهذا جميعا.[1]
« قوله عز وجل: وقالوا قلوبنا غلُف»؛ حضرت ابتدا «غلُف» را معنا میکنند. یعنی برخلاف این قرائت رایجی که هست، اول آن را معنا میکنند. کما اینکه در «ملک/مالک یوم الدین»، حضرت ابتدا «ملک» را معنا کردند. بعد فرمودند «و ایضا یملکهم».
«(قلوبنا غلف) أوعية للخير»؛«غلُف» جمع غلاف است. «غُلف» جمع اغلف است. اگر «غُلف» بخوانیم یعنی «قلوبنا اغلف». دیدید شمشیر را در نیام میکنند؛ غلاف دور یک چیزی را میگیرد و محجوب میشود. «قالوا قلوبنا غُلف»؛ بی خود با ما صحبت نکن! حالت تمسخر است. دلهای ما در غلاف است. یعنی محجوب هستیم. اما «قالوا قلوبنا غُلُف»؛ «غُلُف» جمع غلاف است، نه جمع اغلف. «اغلف» شمشیر در نیام است؛ آن چه که در پوسته است. اما «غلاف» یعنی چیزی که چیزهای ارزشمند در آن هست. «اوعیة»، وعائی که در آن پول و چیزهای عالی قرار داده میشود، «غلاف» است. «قالوا قلوبنا غلُف»؛ میگفتند دلهای ما بیش از این هایی است که شما میگویید. دلهای ما منبع است و از علم پر است. دلهایی که از علم پر است چرا تو را تأیید نمیکنند؟! یا حتی شاید میخواستند بگویند از تو بیشتر میدانیم! امام فرمودند: «قلوبنا غلُف» یعنی اوعیة للخیر. اول «غلُف» را معنا کردند. قلوب ما از خیرات و علوم است. «قد أحاطت بها واشتملت عليها»؛ اینکه تمسخر نیست. در اینجا دارند افتخار میکنند به اینکه ما بالاتر از آن را داریم. «ثم هي مع ذلك لا تعرف لك يا محمد فضلا مذكورا في شئ من كتب الله»؛ با اینکه قلوب ما پر از علم و حکمت است، ما فضلیت شما را قبول نمیکنیم. «ولا على لسان أحد من أنبياء الله. فقال الله تعالى ردا عليهم: (بللعنهم الله)». حضرت این را فرمودند و در ادامه میفرمایند:
«وإذا قرئ (غُلف)»؛ حالا قرائت معروف را میفرمایند، «فإنهم قالوا: قلوبنا [غلف]في غطاء، فلا نفهم كلامك وحديثك»؛ مثل اینکه میگوید گوش من سنگین است. حالت مسخره دارند.«نحو ما قال الله تعالى: (وقالوا قلوبنا في أكنة مما تدعونا إليه وفي آذاننا وقر ومن بيننا وبينك حجاب)».
بعد حضرت فرمودند:«و كلا القراءتين حق»؛ هر دو قرائت درست است، چرا؟ «وقد قالوا بهذا وبهذا جميعا»؛ آیه دو بار نازل شده. چرا؟ چون هر دو را گفتند. هم گفتند ما خیلی بالا هستیم و افتخار کردند، و هم مسخره کردند. وقتی هر دو را داشتند با دو قرائتی که جبرئیل نازل کرده، از هر دو قولشان اخبار شده. این عبارت به این روشنی است. خب این هم اخبار الآل است.
به این ختمش کنم؛ از عجائبی که در ذهن من است، این است: این همه کتب که یکی و دو تا نیست، از قدیم و جدید، بهخصوص جدیدها؛ جزوات، مقالات و کتابها راجع به مسأله قرائات و علوم قرآنی نوشته شده، اما یک جا پیدا نمیکنید که این حدیث را آورده باشند که این هم هست! اگر پیدا کردید حتماً به من بگویید. این روایت را آقا به من فرمودند و من خیلی خوشحال شدم. از همان وقت تا حالا که در فکر بودم، هر چه مطالعه کردم این روایت را ندیدم. شما بگردید و ببینید در صدها کتابی که راجع به علوم قرآنی است و نوشته اند، یک جا این را گفته اند یا نه. این از عجائب است. دلالت به این قشنگی، تفسیر به این معروفی، در بحارالانوار هم در دو جا آمده اما هیچ کجا استشهاد به این روایت نشده است.
شاگرد: فرمایش مرحوم آقای حکیم را در رد این تفسیر قبلا ظاهرا فرموده بودید که من توفیق نداشتم .نظر شما چیست؟
استاد: شاید تعبیر مرحوم حکیم این است که یک عالم معمولی این را بنویسد، بالاتر از این تفسیر مینویسد، فضلا از اینکه آن را به امام معصوم نسبت بدهیم. خیلی تعبیر تندی است .
شاگرد :از جهت محتوایی فرموده است ؟
استاد :بله اشکالاتی دارند مثلا به قضیه مختار .اگر تفصیل آن را خواستیدخاتمه مستدرک را ببینید. درخاتمه مستدرک مرحوم نوری مفصل بحث کردهاند. همه ادله را آوردهاند و جواب دادهاند. مفصل بحث کردهاند. بحث خیلی خوبی کردهاند.
شاگرد: ایشان هم از نافین است؟
استاد: نه، ادله آنها را رد کردهاند. مثلاً مرحوم شعرانی بعد از محدث نوری بودند، تعبیرات تندی علیه این تفسیر دارند.
شاگرد: شما میفرمایید همان ادله ای که بر نفی آن میآورند درست است؟
استاد: مرحوم محدث نوری میگویند ادله وارد نیست و تفسیر خوب است.
شاگرد: شما میفرمایید اشکالات وارد است؟
استاد: نه اینطور نیست ، جلوتر عرض کردم هر کسی نظر منفی به این تفسیر داشته باشد، تنها یک کار کرده و آن این است که خودش را از یک فیض عظیم محروم کرده. خودش خودش را محروم کرده.خب آنهایی که می گویند مثل سائر کتب حدیثی است. خب مثلا کافی چطور است ؟ [ از آن استفاده می شود با وجود داشتن روایات ضعیف] . آن که رد می کند تنها و تنها خودش را محروم کرده است.
والحمد لله رب العالمین
[1]همان۳۹۰