رفتن به محتوای اصلی

استدلال عامه بر جواز تلاوت به معنا

 

احتج المخالف بقوله تعالى: (لأنذركم به ومن بلغ وإنما ينذر كل قوم بلسانهم) ولقوله تعالى: (إن هذا لفي الصحف الأولى * صحف إبراهيم وموسى) وقوله: (انه لفي زبر الأولين) وتلك لم يكن بالعربية ولأنه تعالى حكى عن نوح قوله: (رب لا تذر على الأرض من الكافرين ديارا) ولم يقولوا ذلك بالعربية إلا أنهم لما حكى المعنى عنهم أضاف القول إليهم وذلك يقتضي أن من غير عن القرآن بالفارسية يكون عبارته قرآنا[1]

این‌که گفتم بحث سنگین است برای دنبالهاش است. ترجمه و مرادف نزد اهل البیت واضح است و ایشان هم استدلالات را فرمودند. حالا آن طرفی ها چه می‌گویند؟ کسانی که می‌گویند مرادف درست است، چه می‌گویند؟

«احتج المخالف بقوله تعالى: لأنذركم به ومن بلغ وإنما ينذر كل قوم بلسانهم»؛ خدای متعال این قرآن را بر من نازل کرده تا شما عرب ها و هر کسی از بشر که به گوش او برسد را انذار کنم. خب آن‌ها که زبان‌های دیگری دارند، پس معلوم می‌شود که آن ترجمه‌ هم قرآن است. این استدلال ابو حنیفه معروف است.

«ولقوله تعالى: إن هذا لفي الصحف الأولى * صحف إبراهيم وموسى وقوله: (انه لفي زبر الأولين)»؛ یعنی قرآن کریم.«وتلك لم تكن بالعربية»؛ آن‌ها که عربی نبوده. پس عربی بودن، قوام قرآنیت نیست.

«ولأنه تعالى حكى عن نوح قوله: (رب لا تذر على الأرض من الكافرين ديارا) ولم يقولوا ذلك بالعربية إلا أنهم لما حكى المعنى عنهم أضاف القول إليهم وذلك يقتضي أن من غير عن القرآن بالفارسية يكون عبارته قرآنا»؛ لذا قوام قرآن به معنا است.

والجواب عن الأول: أنه إذا فسره لهم كان الانذار بالمفسر دون التفسير ولان الانذار بالقرآن لا يستلزم نقل اللفظ بعينه فإنه لو أوضح لهم المعنى قيل أنه أنذرتهم به بخلاف صورة النزاع[2]

«والجواب عن الأول»؛ شروع می‌کنند به جواب دادن. جواب هایی است که شما می‌بینید جواب های خوبی است، اما چون ریخت کلام طوری است که معنا و مفاد و پیامی که در کلام است، محوریت دارد، جواب از شبهه آن‌ها سخت است.یعنی شما باید غیر از جواب های علامه توضیح بدهید که درست است که یکی از محورهای آیه قرآن، محتوای آن است، مقصودش است، پیام آن است، اما الفاظ هم مقوم قرآنیت قرآن است. این‌ها را باید توضیح بدهید. و الا از نظر علمی چون قرآن ذو شجون است، حرف‌های آن‌ها می‌تواند زرق و برق پیدا کند و شروع کنند به حرف زدن. ولی علامه فرمودند مذهب اهل البیت این است که این حرف‌ها بی خودی است. استدلال در اینجا جایی ندارد. در این‌که استدلال کنیم در این‌که آیا قرائت قرآن به ترجمه و مرادف جایز هست یا نیست؟ مذهب اهل البیت نزد شیعه مستقر است که به مرادف جایز نیست.


[1]همان ۲۷۴

[2]همان