رفتن به محتوای اصلی

عدم تفکیک بین ثبوت قرآن و اثبات آن در کلام علامه حلی و علامه شعرانی

 

الآن چیزی که می‌خواهم عرض کنم این است: علامه چه فرمودند و ایشان هم تأیید کردند؟ فرمودند: «یجب ان یقرأ بالمتواتر من القرائات». بعد که نقل قول این‌ها را کردند، فرمودند مصحف این‌ها جایز نیست. «اذا اتصلت بها الروایه، غلط»؛ چرا غلط است؟ «لان غیر المتواتر لیس بقرآن»؛ به گمانم وقتی این استدلال را بررسی می‌کنیم خیلی از چیزها نزدیک هم است. آن چه که متواتر نیست، قرآن نیست. حالا من یک سؤالات ساده‌ای می‌کنم، تا ببینید اثبات و ثبوت چطور مخلوط شده است.

الآن وحی الهی نازل شد، جبرئیل امین محضر حضرت آورد، آیه را تلاوت کرد و حضرت هم به کاتب وحی املاء کردند، این متواتر هست یا نیست؟ متواتر نیست. اما قرآن هست یا نیست؟! این چه استدلالی است که «لان غیر المتواتر لیس بقرآن»؟! در اینجا دارد ثبوت و اثبات با هم مخلوط می‌شود. اثباتا برای مسلمین وقتی می‌خواهد چیزی به‌عنوان قرآن مطرح شود، باید قطعی باشد و متواتر باشد.

شاگرد: ممکن است استدلالش این باشد که اگر کاتب وحی گفته باشد، به جهت اهمیتش اقتضائش این است که حتماً باید متواتر باشد. پس اگر متواتر نشده می‌فهمیم که اصلاً این‌چنین وحی نازل نشده است.

استاد: نه، شما فاصله زمانی‌ای که محور کلامم بود را در کلامتان انداختید. من می‌گویم الآن ملک وحی آمده و کاتب وحی هم نوشته، هنوز به گوش مردم نخورده است، در این فاصله زمانی قرآن هست یا نیست؟!

شاگرد: اگر بعداً متواتر بشود، قرآن است.

استاد: الآن که متواتر نیست!

شاگرد: متوجه فرمایش شما هستم.می‌خواهم بگویم مصب استدلال او برای زمان خودش است.

استاد: اصلاً غیر زمان خودش؛ مصبش در عالم اثبات قرآن است. اما «لیس» به ثبوت می‌خورد. «لان غیر المتواتر لیس بقرآن»؛ یعنی «لیس بقرآن اثباتی». نه به قرآن ثبوتی.

شاگرد: شما حیث استدلال ایشان را ملاحظه نمی فرمایید. حیث استدلال ایشان این است که وقتی در زمانمان نگاه می‌کنم، اگر چیزی متواتر نباشد اثبات می‌کند که اصلاً نازل نشده باشد. مثل لو کان لبان.

استاد: خب، حالا این یکی از سؤالات بود.