افراد القرائه عاصم بر حفص
شاگرد: در چند جلسه قبل فرمودید که افراد القرائه یا افراد القرائه بالروایه است یا افراد القرائه بالاجتهاد است. این حرف شما با حرف دیگرتان دچار مشکل میشود. گفتید امام القرائه کسی است که اهل اجتهاد باشد. این دو قرائت معروف عاصم هم افراد بالروایه بوده، خب دراینصورت حفص با عاصم چه فرقی میکنند؟
استاد: این بحث خوبی است. ان شالله به آن میرسیم. جواب فرمایش شما در یک کلمه این است: -ذهن من هم مدتی مشغول آن بود- چرا حفص بعد از اینکه مدتی گذشته، نزد استادش میآید و میگوید با اینکه من و ابوبکر شاگرد شما هستیم، اما دو جور میخوانیم؟! آقای استاد چه شد؟ عاصم جواب داد، جواب او هم معروف است و میدانید. آن چه که عرض من است، این است که ما باید تحلیل کنیم و عاصم را روانکاوی کنیم که او چه کار میکرد؟ فعلاً به حفص گفت آن چه که به تو گفتم از ابو عبد الرحمان سلمی از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است. آن چه که به ابوبکر گفتم از زر است.
یک جای دیگر میگوید ابوعبد الرحمان گفته، وقتی من نزد آنها میرفتم خودم را با همه آنها همراه میکردم. از ابو عبد الرحمان معروف است، گفته که من قرائت را از امیرالمؤمنین میگرفتم و بعد آن را با عثمان هم میخواندم و با هم تطبیق میدادم. ابن مسعود هم بود، زید هم بود. این در شرح حال ابو عبد الرحمان هست. عاصم چون امام بود، مناسب حال حفص اینچنین جواب داد. یعنی میدید که حفص فعلاً تاب آن را ندارد. لذا با اسناد اسم میبرد. دیدید حتی شاگرد یک استاد مقام استاد خود را نمی فهمد. بعدها که میگذرد میفهمد که او که بود. عاصم نمیتوانست آن طوری که هست و آن ذهنیتی که در مقام امامت خودش–مثل نافع- دارد که میتواند صاحب اختیار باشد را کاملاً به حفص منتقل کند. لذا جوابی میدهد که درست هم هست. اما اینکه در فضای ذهنی خودش بین خود و خدا، حجت داشته باشد که من در کجا افراد الروایه میکنم و کجا مختار خودم را قرار میدهم، مطلب دیگری است. همه اینها بین خودش درست بود. بلکه نزد خود عاصم اختیار القرائه در بعضی از جاها اولی بود؛ نزد ذهنیت خود عاصم. اینها به فرمایش شما مربوط میشود که ان شالله عرض میکنم.