رفتن به محتوای اصلی

امکان استعمال حقیقی کلمه‌ی «انبات» برای معدن

 

شاگرد: در روایات «فیها» را به جبال زده‌اند.

استاد: مانعی ندارد. «من کل شیء موزون» یعنی آهن و رصاص و ذهب. اقوالی هست. باید ببینیم کدام یک از آن‌ها مراد است. «موزون» یعنی چیزهای سنگین؟! پس چرا فرموده است: «انبتنا»؟! می‌گوییم هم حقیقت «انبتنا» ممکن است و هم مجاز آن. آیا می‌توانیم بگوییم خداوند متعال طلا و مس را در دل زمین رویانده است؟ «اثقال و ثقل» سنگینی است. وزن هم می‌خواهد سنگینی را تشخیص بدهد. «وَأَخۡرَجَتِ ٱلۡأَرۡضُ أَثۡقَالَهَا»[1]، «اثقال» یعنی معدن‌هایی که در دل زمین است، بیرون می‌آید و همه آشکار می‌شود. لذا این معدن‌ها در دل کوه‌ها موزون هستند. من نمی‌خواهم آن‌ها را رد کنم. اما وقتی عرف عرب، بچه، کبیر و صغیر این آیهی «أنبتنا فیها» را می‌شوند، چه چیزی به ذهنشان می‌آید؟ مکرر عرض کرده‌ام وقتی می‌خواهیم برای این آیه معانی طولی در نظر بگیریم، چه رادعی داریم و چه ملزمی برای آن‌ها هست تا از آن معنایی که بچه‌های عرب می‌فهمند فاصلهاش بدهیم؟ باید اول آن را بفهمیم و معنا کنیم و آن را سر برسانیم، بعد ده‌ها مطلب بعد از آن داریم.

شاگرد: خُب، وقتی روایت داریم، چه کنیم؟

استاد: وقتی استعمال لفظ در اکثر از یک معنا جایز است و اگر معانی حقهای هستند و مستعمل هستند، خُب، روایات دارد یکی از آن‌ها را می‌گویند. اثبات شیء که نفی ما عدا نمی‌کند. حضرت علیه السلام به ابوحنیفه چه گفتند؟ روایت خیلی جالبی است. بحث شد؛ شاید هم حضرت علیه السلام ابتدا از او پرسیدند[2] که چرا نخاع حرام است؟ او گفت شما بفرمایید. حضرت علیه السلام فرمودند: چون نخاع مجرای منی است. او گفت: «ظفرت بک»؛ یعنی مچ شما را گرفتم. حضرت علیه السلام فرمودند: چرا؟؛ گفت: «وَ اَللَّهُ يَقُولُ يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ اَلصُّلْبِ وَ اَلتَّرٰائِبِ»، این‌که نخاع نیست. فوری اشکال کرد. حضرت علیه السلام جمله‌ای را فرمودند: «فَهَلْ قَالَ لاَ يَخْرُجُ مِنْ غَيْرِ هَذَيْنِ اَلْمَوْضِعَيْنِ»؟! خدا فرموده است: از اینجا خارج شده است، اما آیا فرموده از نخاع خارج نشده که بگوییم آیه می‌گوید از نخاع خارج نشده است؟! قرآن یک بخشی از آن را می‌گوید. می‌گوید: «يَخۡرُجُ مِنۢ بَيۡنِ ٱلصُّلۡبِ وَٱلتَّرَآئِبِ»[3]. نگفته است: «لم یخرج من النخاع». آیهی شریفه دارد این بخش را می‌گوید، من هم دارم بخش دیگری از خروج و جریان آن را می‌گویم.

در اینجا هم همین‌طور است. یعنی وقتی امام علیه‌السلام می‌گویند در اینجا یکی از معانی و حوزه‌های صدق آیهی شریفه این است که آن معادن در دل کوه‌ها انبات می‌شود. به گمان من استعمال کلمهی «انبات» برای معدن، حقیقی می‌شود.  هیچ مانعی ندارد. مثل «نما» است؛ «نبت» سر معدن می‌آید. شاید در این مباحثه بحث لغوی آن را کرده باشیم. خیلی لغت عالی ای است. مانعی ندارد. «وَٱللَّهُ أَنۢبَتَكُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ نَبَاتآ»[4]؛ شما را رویانیدیم. عرف سادهی عرب این کلمه را مجازی حمل می‌کند، ولی بعداً می‌تواند حقیقی هم شود.

شاگرد: مثلاً خود نبات به جهت این‌که رشد می‌کند، به آن نبات می‌گویند.

استاد: نبات فارسی را نمی‌دانم.


[1]. الزلزله، آیهی ۲.

[2]. المناقب، ج ۴، ص ۲۵۲: «ثُمَّ قَالَ اَلْبَوْلُ أَقْذَرُ أَمِ اَلْمَنِيُّ قَالَ اَلْبَوْلُ قَالَ يَجِبُ عَلَى قِيَاسِكَ أَنْ يَجِبَ اَلْغُسْلُ مِنَ اَلْبَوْلِ دُونَ اَلْمَنِيِّ وَ قَدْ أَوْجَبَ اَللَّهُ اَلْغُسْلَ مِنَ اَلْمَنِيِّ دُونَ اَلْبَوْلِ ثُمَّ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لِأَنَّ اَلْمَنِيَّ اِخْتِيَارٌ وَ يَخْرُجُ مِنْ جَمِيعِ اَلْجَسَدِ وَ يَكُونُ فِي اَلْأَيَّامِ وَ اَلْبَوْلُ ضَرُورَةٌ وَ يَكُونُ فِي اَلْيَوْمِ مَرَّاتٍ وَ هُوَ مُخْتَارٌ وَ اَلْآخَرُ مُتَوَلِّجٌ قَالَ أَبُو حَنِيفَةَ كَيْفَ يَخْرُجُ مِنْ جَمِيعِ اَلْجَسَدِ وَ اَللَّهُ يَقُولُ يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ اَلصُّلْبِ وَ اَلتَّرٰائِبِ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ فَهَلْ قَالَ لاَ يَخْرُجُ مِنْ غَيْرِ هَذَيْنِ اَلْمَوْضِعَيْنِ».

[3]. الطارق، آیهی ۷.

[4]. نوح، آیهی ۱۷.