سبقت ذات از اسم عزیز؛ «و كان عزيزا ولا عزّ لأنّه كان قبل عزّه»
استاد: عرض بنده این بود: نیازی نیست که به سایر روایات برگردیم. از ادبیات اهلالبیت علیهم السلام که از جای دیگر میدانیم، میفهمیم اینکه امام علیهالسلام میگویند این برای تو است … .
باز هم یادم آمد. ببینید چقدر روایات به هم وصل میشود! در توحید صدوق هست. حضرت علیه السلام میفرمایند: «للّه العزة» با «انّ اللّه عزیز» فرق دارد. معصومین علیهم السلام چه نکاتی را میفرمایند. میگویند شما نگویید: خدا عزیز است. خدا اجلّ از این است که با عزت عزیز شود؛ بهعنوان موصوف عزیز باشد. کل العزة، چه فردش و چه طبیعی آن، برای خداوند متعال است.
«أخبرك أن اللّه علا ذكره كان ولا شيء غيره ، وكان عزيزا ولا عز لأنه كان قبل عزه و ذلك قوله: (سبحان ربك رب العزة عما يصفون)»[1].
«و كان عزيزا ولا عزّ»؛ این عزتی که برای ذات به کار میبریم، اصلاً با عزت مقابلی فرق دارد. «لأنّه كان قبل عزه»؛ عزةٍ یا عزّه. قبلاً بحث شد. اینجا مهم بود: «و ذلك قوله: (سبحان ربّك ربّ العزة عمّا يصفون)»؛ میفرماید: «ربّ العزة». آن هم «العزة علیهماالسلام یصفون». البته در روایت دیگر «للّه العزة» هست.
«عن أبي عبد اللّه عليهالسلام ، قال : اللّه غاية من غياه ، والمغيى ، غير الغاية ، توحد بالربوبية ، ووصف نفسه بغير محدودية ، فالذاكر اللّه غير اللّه ، واللّه غير أسمائه و كل شيء وقع عليه اسم شيء سواه فهو خلوق ألا ترى قوله : (العزة لله ، العظمة لله) ، وقال : (ولله الأسماء الحسنى فادعوه بها) وقال : (قل ادعوا اللّه أو ادعوا الرحمن أياما تدعوا فله الأسماء الحسنى) فالأسماء مضافة إليه ، وهو التوحيد الخالص»[2].
«… و كل شيء»؛ حتی اگر اسم اللّه باشد، «وقع عليه اسم شيء سواه فهو مخلوق». بعد میگویند عزت مخلوق است.
«ألا ترى قوله: (العزة للّه ، العظمة للّه)»؛ هر چه اسم بگذارید، بگذارید عزت، بگذارید عظمت، همه وصف هستند و مال او هستند.
«وقال : (ولله الأسماء الحسنى فادعوه بها)»؛ پس اسماء، غیر از ذات هستند. اسماء، همه مخلوق هستند و مال او هستند. این بیانات هیچ کجا نیست. شما صدها کتاب کلاسیک ببینید، اثری در آثار از این بیانات در آنها نمیبینید.
[1]. شيخ صدوق، التّوحيد، ج 1، ص ۶۷.
[2]. همان، ص ۵٨.