رفتن به محتوای اصلی

القای کُرنش و خضوع به وسیله‌ی تعابیر «عظمت» و «کبریا» به خلاف «استقرار» و «احاطه»

 

شاگرد: اشکالی که به ذهن من آمد، این بود: شما کبریاء و عظمت را در یک احتمال به استمرار برگرداندید و در احتمال دیگر به احاطه برگرداندید. اگر این‌طور است، چرا حضرت علیه السلام فرمودند: «خارج بثباته».

استاد: من استمرار را نگفتم. استقرار گفتم.

شاگرد: بله؛ چرا حضرت علیه السلام نفرمودند:‌‌ «خارج بثباته»؟ یا «خارج باحاطته»؟ نکتهی دیگری در این نیست؟

استاد: مفاهیم ثبات، مفاهیم منطقی و کلاسی است که در کلاس مطرح می‌شود. مفاهیم کبریاء و عظمت، مفاهیم عرفی‌ای است که جلالت الهی را می‌رساند. با این‌که در دلش آن هم هست. در مقام خطبه خواندن برای عموم مردم، امام علیه‌السلام از واژه‌هایی استفاده کرده‌اند که هم پشتوانهی بحث کلاسی را داشته باشد و هم پشتوانهی تأثیر خطابه در نفوس. الآن اگر بگویند ثبات و استقرار، یک مفهومی خشک است که حالت خاص خودش را دارد. اما عظمت و کبریاء، غیر از مفهوم منطقی خودش، حالت روانی را هم همراهش می‌آورد. عظمت برای نفوس مستمعین چه کار می‌کند؟ آن‌ها را به کُرنش در مقام عظیم می‌برد. درحالی‌که «ثبات» این را ندارد. «اللّه ثابت»! یک حال روحی برای شما پیدا نشد. احساس کُرنش پیدا نشد. اما وقتی می‌گوید: «عظیم»، حالت کُرنش ایجاد می‌شود. «عظیم» این را دارد. خطاب و فصاحت و بلاغت خیلی مهم است؛ حضرت علیه السلام کلماتی را به کار ببرند که این‌ها را دارد.

عبارت را ببینید. در اینجا دو کلمه داریم. حضرت علیه السلام فرمودند: «محرم على بوارع ثاقبات الفطن تحديده وعلى عوامق ناقبات الفكر تكييفه»[1]. در بعضی از نسخه‌ها جای این‌ها عوض شده است. شده «ناقبات الفطن و ثاقبات الفکر». کدام یک از این‌ها أنسب است. این سؤالی است که مطرح کردم. روی آن تأمل کنید. فرق بین «ثقب» و «نقب» چیست؟ این‌که «ناقبات الفطن» بهتر است؟ یا «ثاقبات»؟ نسخه‌ها مختلف است. از نظر لغوی و بحثی، روی آن تأمل کنید. چیزی که الآن می‌گویم روی آن تأمل کنید، تناسب حکم و موضوع است. تکییف و تحدید، بعد فطن و فکر. ببینیم «نقب» با «فکر» مناسب‌تر است یا «ثقبه» با «فکر» مناسب‌تر است. روی این تأمل کنید.

 

و الحمدللّه ربّ العالمین و صلّی اللّه علی محمد و آله الطیبین الطاهرین.


[1]. شیخ صدوق، التّوحيد، ج ۱، ص ۷۰.