راهحل مجلسی اول: سقط از نقل شیخ صدوق و ترجیح کافی
مرحوم مجلسی اول، در کتاب روضة المتقین، فرمایشی دارند. چرا در روضة المتقین این روایت مطرح است؟؛ چون این کتاب، شرح فقیه است. شیخ صدوق هم در هر سه کتابشان این خطبه را آوردهاند. لذا مجلسی اول، این خطبه را در کتاب روضة المتقین ذکر کردهاند.
ایشان وقتی به فقره «أيها الناس أنّه لا شرف أعلى من الإسلام» میرسند، میفرمایند:
«أيها الناس أنّه لا شرف أعلى من الإسلام (إلى قوله) و كل بلاء دون النار عافية. و إلى هذا ذكره المصنف في الأمالي، و في الكافي زيادات و كان المصنف انتخب هذه الكلمات منها لأنّه رواها في الأمالي، عن محمد بن يعقوب الكليني و ليس في الكافي غير هذه الخطبة، و احتمال أن وصلت تلك بهذه العبارات إلى المصنف بعيد جدا لأنّه لم نطلع إلى الآن على خبر من الكليني لا يكون في الكافي، و الظاهر أنّه أسقط منها ما تقدم في أخبار أخر فلنذكر عبارة الكافي»[1].
«و كل بلاء دون النار عافية»؛ همین سه فقرهای که الآن مشغولش هستیم؛ بعد میفرمایند: «و إلى هذا ذكره المصنف في الأمالي، و في الكافي زيادات و كان المصنف»؛ ظاهراً وقتی روضه را مینوشتند، توحید صدوق در دستشان نبوده است و الا میفرمودند: «ذکره فی الامالی و التوحید». در مجلس پنجاه و دوم امالی صدوق، حدیث هشتم آمده است.
«و في الكافي زيادات»؛ نسبت به روایتی که در فقیه و امالی آوردهاند، در کافی زیاداتی هست؛ مثل تحف العقول. عرض کردم تحف العقول بینا بین است.
«و كان المصنف انتخب هذه الكلمات منها»؛ میگویند: بعضی از کلمات این خطبه را که قبلاً در فقیه آوردهاند، مرحوم صدوق این خطبه را انتخاب کردهاند. درحالیکه در توحید و امالی که انتخابی نکردهاند! مسأله انتخاب نبوده تا در فقیه این احتمال بیاید.
لذا بعدش میفرمایند: «لأنّه رواها في الأمالي، عن محمد بن يعقوب الكليني»؛ در توحید صدوق، صفحه هفتاد و دوم را ملاحظه بفرمایید؛ حدیث شماره بیست و هفتم چه بود؟؛ مرحوم صدوق فرمودهاند: «حدثنا محمد بن محمد بن عصام الكليني رحمه اللّه قال : حدثنا محمد بن يعقوب الكليني»[2]. پس در سند مرحوم صدوق، هم در امالی و هم در توحید – در فقیه اسم نبردهاند- این روایت را از خود مرحوم کلینی آوردهاند.
با اینکه از کلینی نقل میکنند، یعنی حدیث را انتخاب کردهاند؟! این یک مقداری دور به ذهن میآید. این شاهد این است که محمد بن عصام کلینی، برای ایشان شفاهی گفته است. یا یک نسخه جدایی داشتهاند که به ایشان اجازه این حدیث را دادهاند.
[1]. مجلسی اول، روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه ( ط- القديمة)، ج ۱۳، ص ۱۶۹.
[2]. شیخ صدوق، التّوحيد، ج ۱، ص ۷۲.