رفتن به محتوای اصلی

طبیعی‌ترین معنا برای حروف؛ نفسیت آن‌ها

 

و بالاتر از همه­ی این‌ها، این جمله‌ای است که امام رضا علیه‌السلام در مناظره­ی جاثلیق با عمران صابی تکرار کردند. فرمودند: حرف چیست؟ چرا حرف اول ما خلق اللّه است؟ فرمودند: چون خود حرف هیچ معنایی ندارد. یعنی نه با عدد رابطه دارد و نه با معنا رابطه دارد. در آن مقامی که حضرت علیه السلام دارند «اول ما خلق اللّه» را می‌گویند، اصلاً با معانی ارتباط نمی‌دهند و درست هم هست و لذا فرمودند: «اصلاً لکل شیء»[1]. یعنی حضرت علیه السلام برای حروف یک موطنی قرار می‌دهند که فقط خودش است و خودش. شروع مباحثه­ی سوره­ی مبارکه­ی «ق» هم همین احتمال را عرض کردم. عرض کردم قاف، یک اظهر معنا دارد، یک اعلی المعانی دارد و یکی هم طبیعی­ترین معنا را دارد. طبیعی­ترین تفسیر برای «ق» این است که «ق» یعنی «ق». یعنی خودش. راجع به این چند جلسه صحبت کردم. به این طبیعی­ترین معنا می‌گوییم، ولی مانوس اذهان نیست. اوضح معنا و اعلی المعانی را هم داشتیم، یکی هم طبیعی­ترین معنا بود. پس در مقام طبیعی­ترین امر، همانی است که حضرت علیه السلام فرمودند. «وَ لَمْ يَجْعَلْ لِلْحُرُوفِ فِي إِبْدَاعِهِ لَهَا مَعْنًى»[2]، « والابداع سابق للحروف والحروف لا تدلّ على غير أنفسها»[3]. این‌ها عبارت امام رضا علیه‌السلام است. «ق» یعنی چه؟؛ یعنی خودش. به‌عنوان این ‌که نفسیتی دارد و لذا در علم نشانه­شناسی، حروف، بالاترین قابلیت را برای این‌که نشانه شوند را دارند. چرا؟؛ چون در نفسیت قوی هستند. قوت در نفسیت، یعنی چه؟ هر چیزی را  پیدا کنید که در نفسیت قوی باشد و تام باشد، می‌توانید بالاترین بهره را از آن در علم نشانه­شناسی ببرید. این قانون خیلی نافعی است. لذا اگر بگویید یک، در نفسیت تام نیست. چون با یک معنایی جوش خورده است. هر چیزی با یک وصف و معنایی جوش خورده است در نفسیت تام نیست. اما تا می‌گویید: «الف»، همراه آن هیچ چیزی به ذهن شما نمی‌آید؛ این‌که یک معنا یا چیزی به او بند باشد، به ذهن­تان نمی‌آید و لذا است که در همین نفسیت اول شده است و بعداً می‌توانید آن را با عدد مرتبط کنید. بعداً می‌توانید با معانی رابطه طبعی ایجاد کنید و مانعی ندارد که همه­ی این‌ها نفس­الامریت داشته باشد.


[1]. شیخ صدوق، التوحید، ص ۴۳۵.

[2]. همان، ص ۴۳۶.

[3] همان، ص ۴۳۷.