رفتن به محتوای اصلی

تمثیل تشکیک در وجود به عدد توسط ملا صدرا و بیان اشکال غفلت از عمل‌گر «واو»

 

منظور بنده این است که این کلمات، در اینجا به کار می‌رود. مثلاً مثالی که آخوند در اینجا خیلی به کار برده‌اند، مثال عدد است. فرق یک و دو به چیست؟ به واحد است: «الواحد یفعل بتکرره العدد»؛ ما چیزی بیرون از عدد نداریم. یک است، همین یک را تکرار می‌کنیم و دو می‌شود. لذا می‌گویند وحدت به وجود است و کثرت هم به وجود است. با همین مثال‌ها می‌گویند. اما امروزه بیانات علمی داریم؛ وقتی شما می‌گویید یک تکرر پیدا کند، دو می‌شود، در اینجا که شما فقط یک نداشتید. چرا می‌گویید صرف الشیء لایتثنی و لایتکرر؟! در هر طبیعتی می‌گویید «لایتثنی»، چرا؟؛ چون دیگر نمی‌توان گفت: «الانسان» و «الانسان»؛ طبیعی الانسان و الانسان! بگویید طبیعی الانسان و الانسان! چون جایی برای «واو» نیست. چرا؟؛ چون «صرف الشیء لایتثنی». طبیعی الانسان لا یتکرر، حتی در زمانی‌که «واو» بیاورید. خُب، وقتی شما به تکرر عدد مثال می‌زنید، شما یک عنصر بسیار مهمی غیر از الواحد، در اینجا، دارید؛ آن هم عمل‌گر جمع است. مسأله تکرار است. تا شما مجالی برای تکرار باز نکنید، تا مجالی برای عملگر واو پیدا نکنید ...؛ یک به اضافهی یک؛ یک و یک، دو می‌شود؛ تکرار یک، دو می‌شود؛ تا یک مجال منطقی برای تکرار و عملگر جمع و «واو» باز نکنید، نمی‌توانید بگویید «الواحد یفعل بتکرره العدد». خُب، این از کجا می‌آید؟ شما باید در نظام معرفتی خود برای عمل‌گر جمع، یک مبرری داشته باشید. اگر به یک نظام معرفتی بروید که تنها یک حیث است، باید مجالی برای تکرر حیث واحد پیدا کنید. صرف که لایتثنی، خُب، تکرر از کجا آمد؟ تعدد از کجا آمد؟ باید یک نظامی باشد که مسألهی مراتب را توضیح بدهد و لذا، در تمام مثال‌هایی که از عدد، از نور و … [مطرح میشود] سؤالاتی در ذهن ما بود. الآن هم خلاصهی آن را می‌گویم تا شما ببینید این‌ها سؤالاتی است که در این فضا مطرح است. اما روی مبنای اوسعیت، این‌ها جواب پیدا می‌کند. یعنی همین حرف‌ها سر جای خودش هست، ولی تحلیل درست منطقی هم پیدا می‌کند. یعنی می‌توان به نحو دیگری از بیان، این‌ها را گفت و مشکلی هم ندارد. اما نه این‌که فقط نظامی باشد که مشترک بین فضای مشاء و عرفان نظری باشد.

این‌ها مطالبی بود که از جلسهی قبل به ذهنم آمد. بحث‌های دلنشینی است. اگر ذهن شریفتان در این مطالب، صاحب مبناء شود، خیلی کارتان جلو است. یعنی خودتان به چیزی برسید که برای شما واضح شود. تا مادامی هم که واضح نشده است، روی حرف‌ها و فکرها اگر تأمل کنید، خیلی خوب است.