رفتن به محتوای اصلی

مراتب «رابطوا» در کلام مرحوم مصطفوی

 

خب، حالا به‌ هدف بیاییم. بنابراین این‌که حضرت علیه السلام، راجع به‌سبب بیان فرمودند، میثاق و این آیه را مطرح کردند؛ «اصبروا صابروا رابطوا». راجع به «رابطوا» مرحوم آقای مصطفوی مطالب خوبی را اشاره کرده‌اند. حیف است اشاره نکنم. ایشان ذیل کلمهی «ربط» فرموده‌اند: «و المرابطة لها مراتب اولها تحقق الارتباط بین الافراد و من یهدیهم و یرشدهم، ای فیما بین الامة و الامام» همان روایتی که می‌گوید: «رابطوا الامام»، ایشان آن را اولین مرتبه قرار داده‌اند. بعد فرمودند: «ثانیها تحقق المرابطة بین الرعیة و الامة لیکون رحماء فیما بینهم»؛ اول مرابطه این است که امام خوبی داشته باشید. «رابطوا» یعنی بروید امام مناسب پیدا کنید. این اولین است. بعد از این‌که امام الهی برای خودتان انتخاب کردید، حالا «رابطوها رحماء بینهم». بین خودتان مرابطه داشته باشید.  «ثالثها تحقق الربط من جهة التجهیزات و القوی»؛ حالا که با هم خوب شدید، برای صیانت مجتمع خودتان مرابطهای تشکیل بدهید تا بتوانید از اعداء و دشمنان، محفوظ بمانید. این هم مرحلهی سوم است. بعد فرمودند: «و لایبعد ان نقول انّ الربط فیما بین البدن و القلب مرتبة اولیة قبل هذه المراتب». این را هم در آخر کار می‌گویند. می‌گویند: من اول گفتم جمع شوید و امام تعیین کنید، اما اگر بخواهید کسی باشید که به‌دنبال امام الهی بلند شوید و یک امام انتخاب کنید، اولش باید رابطهی بین بدن و قلب درست شود. یعنی باید قلب را نزول بدهید و صاحب قلب شوید. یعنی این بدن، حیات حیوانی نداشته باشد. «إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكۡرَىٰ لِمَن كَانَ لَهُۥ قَلۡبٌ»[1].

حاج آقای حسن زاده این را، در درسشان، زیاد تکرار می‌کردند؛ با لحن خودشان. می‌گفتند: «اگر بر آب روی خسی باشی و اگر در هوا پری مگسی باشی، دل به دست آور، تا کسی باشی». همه این را زیاد شنیده‌اید، مردم چطور معنا می‌کنند؟؛ یعنی یک کسی را خوشحال کن. اما مقصود ایشان اصلاً این نبود. هر هفته یک بار این را می‌خواندند. میگفتند: «دل به دست آور» یعنی صاحب دل بشو. وقتی صاحب دل شدی، دل دیگران را به دست می‌آوری. اما دل به دست آور تا کسی باشی.

شاگرد: قلب عالم امکان امام زمان عجّل اللّه فرجه الشریف است.

استاد: اتفاقا وقتی دل خودش را به دست می‌آورد، می‌شود. یکی از اساتید مثال خیلی خوبی می‌زدند. فرمودند: دل‌ها مثل پارههای آهن است. آن قلب اصلی که مغناطیس کل است، مثل قطب مغناطیسی کرهی زمین است. اگر آن را به دست آوردید، خود دل بلد است که رو به کدام قطب مغناطیسی بایستند. این، مثالی خیلی قشنگ است. «یا من هو للقلوب مغناطیس»[2]. قلب امام علیه‌السلام مغناطیس الکل است. آن قطب مغناطیسی، قلوبی که حیّ شده‌اند و وصول به قلب برایشان شده است، می‌دانند کجا متوجه شوند. ولذا عرض کردم اگر از غفلت در بیاید، حرف انبیاء و اوصیاء علیهم السلام، برایش مبهم نیست.

شاگرد: یکی از بهترین راه‌ها همین است که به‌دنبال رضایت حضرت علیه السلام باشد.

استاد: بله؛ این از چیزهایی بود که حاج آقا [مرحوم آیت اللّه بهجت] زیاد تکرار می‌کردند. دیدید، می‌گویند: «کجایی تا من به سراغت بیایم!». ایشان رسمشان این بود که می‌گفتند: شما به ما بگویید کجا نیست؟! این حرف را زیاد تکرار می‌کردند.


[1]. ق، آیهی ۳۷.

[2]. ملاهادی سبزواری، شرح منظومة (با تحتقيق آیت اللّه حسن زادهی آملی)، ج ۳، ص ۶۶۳.