رفتن به محتوای اصلی

عینیت یک طرفه‌ی صفات با ذات، نه ذات با صفات، در کلام علامه‌ی طباطبایی

شاگرد ٢: در اینجا مرجع ذات می‌شود و در آنجا مرجع معلوم می‌شود؟

استاد: «غیره» اگر ذات شود، به همین معنا است. یعنی ذات او با صفت او دوئیت ندارد. اما این‌که این عینیت را چطور تحریر کنیم، بحث‌های مفصلی هست. شاید در پنجاه-شصت جلسه، راجع به همین صحبت شد. فرمایش علامه طباطبایی، که در مهر تابان[1] بود را، زیاد تکرار می‌کردم. ایشان از یک طرف گفته بودند صفات عین ذات است اما ذات عین صفات نیست. یا برعکسش که مکرر صحبت شد.


[1] مهر تابان، ص ٢٣٢ : «بنابراین چون رتبه ذات واجب الوجود، بملاحظه آنكه وجودش وجود بالصّرافه است، غیر محدود مى‌باشد، پس آن وجود صرف، از هر تعین اسمى و وصفى و از هر تقیید مفهومى بالاتر است؛ حتّى از خود همین حكم. چون اینكه مى‌گوئیم: بالاتر است، این نیز حكمى است كه بر آن موضوع مى‌كنیم؛ و آن ذات بحت بسیط از اینكه موضوع براى این حكم ما گردد و این محمول بر آن حمل شود، عالى‌تر و راقى‌تر است. پس آن حقیقت مقدّس اطلاق دارد، از هر تعینى كه فرض شود، حتّى از تعین همین حكمى كه نموده‌ایم و از این اطلاقى كه بر او حمل كرده‌ایم. و از اینجا دستگیر مى‌شود كه آن عینیتى كه بواسطه برهان ثابت مى‌شود كه بین ذات و صفات موجود است، فقط از یك طرف است؛ یعنى ذات عین صفات است ولیكن صفات عین ذات نیستند. بدین معنى كه ذات بذات خود ثابت است، ولیكن صفات بذات ثابت هستند».