رفتن به محتوای اصلی

قوام عدّ بر محدودیت و تفسیر «وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ»

 

شاگرد ٢: حدّ باید باشد که این ثانی یا ثالث شود؟ یا اصلاً نیازی نیست؟

استاد: قوام عدّ، به یک نحو حدّ است. به یک نحو انعزال است. در مقام ذات خدای متعال ثانی فرض ندارد. نه این‌که ثانی محال است. «لانّ ما له ثانی له» یعنی «لا ثانی له». نه «محالٌ له أن یکون ثانی». بین این دو خیلی تفاوت است. «ما لا ثانی له» مقوم عدّ، که محدودیت است، را ندارد. لذا در مقام ذات خدای متعال عدّ‌، معنا ندارد. شما اگر بخواهید او و او؛ ثالث ثلاثة؛ چقدر زیبا حضرت علیه السلام به آیه استشهاد کرده‌اند! «لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ»[1]. لذا در کتاب‌ها هم دیده‌اید که می‌گویند هر کجا بروید وقتی ثلاثه شد، او رابعش است. از اسمای الهی این است: «ما من ثلاثة الا هو رابعاً». هیچ وقت او ثالث ثلاثة نیست. تا گفتیم ثلاثة، او رابعش است. تا گفتید خمسة، او سادسشان است. اصلاً غیر از این معنا ندارد.

شاگرد: اشکالی که در بسیط الحقیقه هست، ناشی از این است که بگوییم ما عدم انعزال را پذیرفته‌ایم و بعد داریم عدم انعزال را ایجابی می‌کنیم؟

استاد: بله؛ لذا عرض کردم گامهای منطقی برداشته می‌شود، ولی وقتی در این گامها دقیق شویم، می‌بینیم خیلی از جاها ملازمه نیست و ما جلو می‌رویم. ملازمه خیلی مهم است که بین دو چیز برقرار شود تا گامها را صحیح برداریم. یک گامی را بر می‌داریم و دو-سه گام جلو می‌رویم، اگر بین یکی از این‌ها ملازمه نباشد، کافی است تا این‌که نتیجه صحیح نباشد.


[1]. سورهی مائده، آیهی ۷۳.