نفوذ کلام شیخ جعفر شوشتری در منبر اصفهان
قضیهی مرحوم آشیخ جعفر شوشتری رضوان اللّه علیه را به نظرم حاج آقا نقل میفرمودند از استادشان مرحوم شیخ مرتضی طالقانی – آن عالم معروف در نجف و صاحب کرامات - که خود آشیخ مرتضی، پای منبر حاج شیخ جعفر در اصفهان در مسجد شاه، بودند. میفرمودند: استاد ما میگفت تمام این مسجد شاه اصفهان و اطرافش تا کجا جمعیت بود. بهطوریکه وقتی آشیخ جعفر آمدند به منبر بروند، از تمام دهات اطراف اصفهان آمده بودند. به این صورت شلوغ شده بود. ایشان مجبور شدند از فاصله دوری از مرکبشان پیاده شوند. با فاصلهی بسیار دور از مسجد پیاده شدند و آمدند. حالا جمعیت هم همه نشستهاند و همه منتظر که آشیخ جعفر که از نجف آمدهاند در اصفهان، منبر بروند.
گفته بودند: ایشان بالای منبر قرار گرفتند. بسم اللّه را گفتند و خطبه را گفتند. طلیعهی منبرشان این آیه قرآن را خواندند. همین که ایشان آیه را شروع کردند. دو کلمه یا سه کلمه آن را که گفتند، یکی گریه کرد. کلمهی چهارم یکی دیگر به گریه افتاد. کلمهی پنجم آیه را تمام نکرده بودند، میفرمودند استاد ما گفته بودند تمام مسجد ضجه شد. صدای گریه از تمام جمعیت بلند شد. فقط از خواندن یک آیه، توسط آشیخ جعفر! البته بعدش هم ایشان مدتی نشست. صدای گریه چنان بلند شد که دیگر نتوانست حرف بزند. آیه چه بود؟ «وَنَادَىٰٓ أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِيضُوا عَلَيْنَا مِنَ الْمَآءِ أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ»؛ شما خیلی از چیزها را دارید، به ما هم افاضه کنید. «قَالُوٓا إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْكَافِرِينَ»[1]؛ حرام است. یعنی تشریعا حرام است که بدهیم؟ یا خیر، آنجا دیگر حرام به این معنا نیست که دزدکی آن را عصیان کنند. گفتند همین که آشیخ جعفر «و نادی اصحاب النار» را آشیخ جعفر شروع کردند، گریه شروع شد و آیه تمام شده یا نشده، مسجد پر شد از صدای گریه. گفتند ایشان نشست و نشست، اما تمام نشد. جمعیت مشغول کار خودشان بودند. ایشان هم از منبر پایین آمد و جمعیت را شکافت و رفت سوار مرکب شد و رفت. دید اینها رها نمیکنند. بعد از مدتی جمعیتی که مشغول حال خودشان بودند، دیدند میگویند آقا رفتند. کمکم چشم باز کردند و دیدند از بس جمعیت گریه میکرد، ایشان مدتی صبر کردند و بعد هم برگشتند و رفتند. این منبر حاج شیخ جعفر در تاریخ ماند که در اصفهان منبر ایشان از اول تا آخرش تنها یک آیه بود. آیه را شروع کردند و جمعیت اینطور به مطلوب خودشان رسیدند.
منظور اینکه میفرماید «انّ اللّه حرّمهما».
شاگرد: شیخ مرتضی طالقانی، هم ردهی آقای قاضی منظور است؟
استاد: تقریباً معاصر هستند. به نظرم حاج آقا نزد ایشان قوانین خوانده بودند. فرمودند: ما نزد ایشان قوانین خواندیم.
شاگرد: ... .
استاد: صاحب کرامات بودند. آشیخ مرتضی خیلی معروف بودند.
شاگرد ٢: ظاهراً ایشان در ارتباط با جنها خیلی قوی بودهاند. آقای بهجت هم از ایشان نقل میکردند.
استاد: اینها را نمیدانم. گفتند شب آخر من نزد ایشان بودم. چیزهایی که هیچ وقت از ایشان نشنیده بودیم را آن شب گفت. از جنها و ... . کلمهی جنها را در شب آخر گفتند. اما ارتباط و ... را من نشنیدم.
[1]. سورهی اعراف، آیهی ۵٠.