رفتن به محتوای اصلی

تلازم خوف از پروردگار و ترک ظلم

 

شاگرد۲: «من خاف ربّه کفّ ظلمه»؛ خوف ربّ همانا و کفّ ظلم همانا. اگر کف از ظلم را بهشتی شدن بگیریم، چطور در سوره نازعات می‌فرماید: «وَأَمَّا مَنۡ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ وَنَهَى ٱلنَّفۡسَ عَنِ ٱلۡهَوَىٰ»[1]؟ گویا دو تا است. هم خوف و هم نهی نفس از هوا.

استاد: در آن آیه شریفه، نکته قشنگی آمده است: «وَأَمَّا مَنۡ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِۦ وَنَهَى ٱلنَّفۡسَ عَنِ ٱلۡهَوَىٰ» دو کار است؟ جدا هستند؟ یعنی می‌شود خوف باشد و نهی نباشد؟؛ خیر [نمی‌‌شود]. آیه دارد عطف تفسیری توضیحی می‌کند برای پشتوانه و نمو. خوف برای روح و قلب است، برای عمل نیست. اما اتباع هوا، در عمل ظاهر می‌شود. یعنی هم خوفی می‌آید که آن خوف مقام ربّه باعث می‌شود که «نهی النفس عن الهوی».  آن دعای خیلی عالی که کسی از حاج آقا پرسید، گفتند: ترتبش هست: «أَنْتَ الَّذِي أَشْرَقْتَ الأنْوارَ فِي قُلُوبِ أَوْلِيائِكَ حَتَّى عَرَفُوكَ وَوَحَّدُوكَ وَأَنْتَ الَّذِي أَزَلْتَ الأغْيارَ عَنْ قُلُوبِ أَحِبَّائِكَ حَتَّى لَمْ يُحِبُّوا سِواكَ»[2]؛ یعنی یک چیزی می‌شود که آن لوازم دارد. در این‌‌جا هم خوف مقام ربّ، در روحش می‌آید، لازمه آن، این می‌شود. نه این‌که یک چیزی با دو کار جدا باشد. بلکه این مبدأ است و آن هم مترتب بر آن است. 


[1]. النازعات، آیه ۴۰.

[2]. شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، ج ۱، ص ۳۵۷، دعای عرفه.