عینیت یک طرفهی صفات با ذات در یک مرتبه و نفی صفات از مقام ذات، در مرتبه بالاتر
شاگرد: در تقدم ذات بر صفات و نفی صفات میتوان برهان علامه را گفت که همواره موضوع بر محمول مقدم است؟
استاد: بله؛ آن برهان خوبی است. اتفاقا از چیزهایی که ایشان بر آن متفرع میکنند و خیلی ظریف است، این است که یک طرفه است؛ یعنی صفات با ذات یکی هستند اما ذات با صفات یکی نیست. این تفرع خیلی لطیف و خوبی است. درکش خیلی لطیف است و لذا هم در روایات اهل البیت علیهمالسلام دو کلاس بوده است. کلاس اول، عینیت صفات با ذات است. ولی کلاس بالاترش نفی الصفات عنه است. یعنی صفات عین ذات است اما ذات عین صفات نیست. همانی که عرض کردم مرحوم آسید احمد میگویند. به نظرم ایشان هم جملهی خیلی خوبی دارند. خودشان هم به خیلی از دعاها و احادیث استشهاد میکنند.
شاگرد: در صحیفهی سجادیه هست: «و تفسخت دون بلوغ نعتک الصفات»[1].
استاد: این تعبیر خیلی مهمی است که ایشان میآورند: «وَ اِسْتَعْلَى مُلْكُكَ عُلُوّاً سَقَطَتِ اَلْأَشْيَاءُ دُونَ بُلُوغِ أَمَدِهِ». این جملهی خیلی مهمی است. یعنی گویا مقام غیب الغیوب الهی طوری است که چیزی کنار او نمیتواند عرض اندام بکند؛ حتی فرض آن. این مطلب خیلی لطیفی است اگر آدم تصور کند. «لم یکن له کفوا احد»؛ در ظاهر آیه شریفهی «کفو» بهمعنای همسر است. «لم یلد و لم یولد»؛ نه بچه دارد و نه پدر است. «و لم یکن له کفوا احد»؛ همسر هم ندارد. «و لم یتخذ صاحبةً و لا ولدا». این یک جور است. اما پیشرفت معنای «کفو» یعنی کسی که در کنار او باشد، ولو حتی به فرض. لذا میفرمایند: «سقطت الاشیاء»؛ به آنجا که میرسی دیگر شیء مطرح نیست. «تفسخت» را هم که فرمودید.
شاگرد: ... .
[1]. صحیفهی شریفهی سجادیه، دعای سی و دوم.