صفات مخلوقین پُلی برای درک صفات خالق
تعطیل برای این است که شما باید حرف بزنید. اما وقتی تشبیه کنید، ریشهی اصل معارف و خداشناسی را از اول از بین بردهاید. خیلی فرق میکند که انسان ریشهی یک چیزی را از بین ببرد. وقتی در وادی تشبیه رفت، خدا را مخلوق میکند. اما وقتی در فضای تعطیل برود؛ نه بهمعنای اصل حرف نزدن. تعطیل یعنی ما نمیفهمیم. خُب، وقتی نمیفهمید، میدانید وادیای است که سخت است. وقتی صبر میکنید، مدام جلوتر میروید و میبینید: «کمال الاخلاص له …».
«أَوّلُ الدّینِ مَعرِفَتُهُ وَ کَمَالُ مَعرِفَتِهِ التّصدِیقُ بِهِ وَ کَمَالُ التّصدِیقِ بِهِ تَوحِیدُهُ وَ کَمَالُ تَوحِیدِهِ الإِخلَاصُ لَهُ وَ کَمَالُ الإِخلَاصِ لَهُ نفَی ُ الصّفَاتِ عَنهُ»[1].
«أَوّلُ الدّینِ مَعرِفَتُهُ وَ کَمَالُ مَعرِفَتِهِ التّصدِیقُ بِهِ»؛ مرحله به مرحله جلو میروند. «وَ کَمَالُ التّصدِیقِ بِهِ تَوحِیدُهُ وَ کَمَالُ تَوحِیدِهِ الإِخلَاصُ لَهُ وَ کَمَالُ الإِخلَاصِ لَهُ نفَی ُ الصّفَاتِ عَنهُ». هی بالا میرود. یعنی ابتدای کار نگفتند: نفی الصفات. اول باید از طریق اثبات جلو رفت. تعطیل نیست. تعطیل برای این است که حرف بزنی. بعد هی جلو میروی و مدام فهم میکنی. درک عقلانی شما از مفهوم بالاتر میرود. چرا کوه را مثال زدم؟؛ برای اینکه ببینیم ما از دیدن درکی داریم که خاکی است، بدنی است …؛ به قول علومی که امروزه هست و علوم خیلی خوبی است اما حالا نه، آیندهاش خوب است. (Cognitive Science). علوم شناختی زمان ما که از بدن شروع میکند. خیلی خوب است که این علم پایهریزی شود. یعنی معلوم شود که این معانی چطور از ارتباط نفس با بدن شکوفا میشود. الآن در مراحل اولیهی آن است. ولی رویکردش خوب است. گمان من این است. من که این علم را دیدم، دیدم رویکرد خوبی دارد. یعنی آینده، آیندهی خوبی است. مثالش را هم زدم. در رادیو این رویکرد که گوینده را پیدا کنید، رویکرد خوبی است. این رادیو دارد حرف میزند، برویم همهی کوچه و پس کوچههای آن را بگردیم و گوش کسی را که در آن حرف میزند، بیرون بیاوریم و بگوییم این بود که داشت حرف میزد. این رویکرد، رویکرد خوبی است. چرا؟؛ وقتی همهی کوچه و پس کوچهی رادیو را رفت، میفهمد که باید در جای دیگری سراغ طرفی که حرف میزد را، گرفت. وقتی تمام کوچه و پس کوچههای بدن را رفتید، از قبل از جنین، جنین و …، بعد میفهمید آن روحی که میگوید «من»، همه کارهای است که باید در جای دیگری سراغ آن را بگیرید. رویکرد خیلی خوبی است. روی هوا عرض نمیکنم. واقعاً رویکرد درستی است. از این ناحیه است که آدم مطمئن شود. بشر به وضوح میرسد.
لذا در مفاهیم هم همین است. الآن که میگوییم «سمع»، یک مفهوم خاکی داریم؛ از جنین و از مادر و از شکم مادر و از انس با عالم خاک میگوییم شنیدم. اما واقعیت سمع و درک عقلانی سمع، بالاتر از این است. نفی تعطیل به چه معنا است؟ یعنی شنیدن خاکی را برای خدا به کار ببر؛ نگو: خداوند نمیشوند، بگو: خداوند میشنود. تعطیل نکن. اما وقتی بالا رفتی و از سمع درک عقلانی پیدا کردی، میبینی اصلاً حقیقت سمع برای او است. ما که در سمع مقوم درست کرده بودیم، مقوم خاکی بود؛ وقتی آن حقیقت در عالم خاک میآمد به این صورت بود.
شاگرد: با هم تمایز دارد یا ندارد؟
استاد: تمایز ندارد. اصلاً معنای عینیت صفات با ذات همین است. یعنی عین ذات او است. حتی تعدد حیثی هم ندارند. این خیلی لطیف است. اگر یادتان باشد به نقطهی مرکز دایره مثال میزدم. نقطه، یعنی آنچه که هیچ چیزی ندارد؛ لایتجزی. اما بینهایت حیث در نقطه هست. نقطهای که هیچ جزئی ندارد، اما بینهایت حیث دارد. شما در یک دایره میتوانید چند قطر بزنید؟ بینهایت قطر. همهی قطرها از مرکز دایره رد میشود یا خیر؟ همهی قطرهای دایره از مرکز دایره رد میشود. این نقطه با هر قطری نسبتی دارد یا ندارد؟ با هر قطری یک نسبتی دارد. یعنی پس در نقطهی بینهایت، تحیث و رابطه و نسبت برقرار میشود با بینهایت قطر. همین نقطهای که جزء نداشت، بینهایت تحیث داشت. خدای متعال اصلاً حیث ندارد؛ «حیّث الحیث». نمیتوان گفت که صفات او دو حیث در ذات او هستند.
شاگرد: بنابراین روشن میشود تباین سمع ما با سمع ... .
استاد: مباینٌ.
شاگرد 2: یک نوع تعطیل میشود؟
استاد: عرض کردم که تعطیل بهمعنای توافق در ذات و حیثیت و کیفیت، بله. این جور تعطیل که از محکمات معارف است. اما تعطیل به این معنا که به خدا نگویید سمیع، خیر. به خدا سمیع بگویید. در آخر هم که کلاس بالا رفت، میگویید: «النعوت نعوت الذات». اتفاقا تنها کسی که سمیع است، او است. روح «الحمدللّه» همین است. حمد یعنی صفات کمال. «الحمد» یعنی تمام صفات کمال برای او است. خُب، پس ما صفات کمال نداریم؟ اول میگوییم داریم و ضعیف است و … اما بعد میگوییم واقعاً نداریم.
شاگرد ٢: در آن سالی که بحث میکردید، بحث را بردید سمت «سبحان اللّه والحمدللّه و لا اله الا اللّه و اللّه اکبر». چون نفی صفات است، میگوییم: «و اللّه اکبر».
استاد: بله.
والحمدللّه ربّ العالمین و صلّی اللّه علی محمد و آله الطیبین الطاهرین.
[1]. نهجالبلاغه (نسخهی صبحي صالح)، ج ۱، ص ۳۹.