رفتن به محتوای اصلی

شیوه‌ی تجرید خداوند از صفات کمالیه‌ی مخلوقین و تثبیت آن‌ها به‌صورت سلبی

 

استاد: جهل را با علم می‌شناسیم، به‌معنای فقدان یک چیزی. این فقدان و این نقص، نیست. از عدم ملکه سراغ سلب و ایجاب می‌رویم. شما می‌گویید سنگ کور است. می‌گوییم نمی‌شود بگوییم کور است. می‌توان گفت انسان کور است، چون عدم ملکه است. اول باید بصر را بشناسید و بعد بگویید کور. خُب، وقتی کور را شناختید، می‌فهمید کسی است که کمال بصری را ندارد. توسط ملکه، عدم ملکه را می‌شناسیم، از عدم ملکه به سلب و ایجاب پل می‌زنیم و می‌گوییم سنگ هم نابینا است. یعنی همان نقصی را که در کور می‌دیدید، در اینجا هم به نحو سلب و ایجابش هم هست. در اینجا هم می‌گوییم سلب سلب. یعنی آن نقصی که شما در نابینایی می‌دیدید، این نقص در آن جا نیست. نا نابینا. نا این نقص عمی. دیگر محتاج نیستیم. ما شروع کردیم و شروعمان از ملکه بود. به عدم ملکه رسیدیم و از عدم ملکه به سلب سلب عدم رسیدیم. این دفعه می‌شود سلب و اثبات؛ سلب و ایجاب. که برای خدای متعال مرحلهی پیشرفته است.