رفتن به محتوای اصلی

احادیث دل‌نشین در ابتدا و انتهای برخی از کتب روایی

 

برای این‌که منظور از عبارت حضرت علیه السلام که عدم تفاوت در ذات خداوند است، روشن شود، حدیثی که بارها در این مباحثه عرض کرده‌ام را تکرار می‌کنم. این روایت برای شخص منِ طلبه، به قدری دل­نشین است که اگر هزار بار از من شنیده باشید، دوباره میل دارم که بگویم! کدام روایت است؟ روایت در همین توحید صدوق است؛ باب «معنى الواحد والتوحيد والموحد»، در صفحه­ی هشتاد و سه.

جلوتر عرض کرده بودم که وقتی کتاب‌های حدیثی را نگاه می‌کنید، برخی از کتاب‌ها هست که اولین حدیثش، خیلی دل­نشین است. بعضی از کتب آخرین حدیثش و برخی دیگر، اول و آخرین حدیثش. کتابی که هم حدیث اول و هم آخرش دل­نشین است، کتاب دلائل الامامه­ی طبری است. شاید بالای ده بار گفته‌ام. حدیث اول و حدیث آخر این کتاب، به این صورت است. به به!

حدیث اول حدیث حریرة است. حضرت زهراء سلام الله علیها به آن کنیز نهیب زدند که آن حریره را کجا بردی؟! او نمی‌دانست؛ جارو کرده بود؛ نفهمیده بود؛ حریره­ای که حضرت علیها السلام در آن حدیث نوشته بود را جارو کرده بود. خیلی است! حضرت علیها السلام نهیب زدند. بعد حضرت فرمودند: «فَإِنَّهَا تَعْدِلُ عِنْدِي حَسَناً وَ حُسَيْناً»[1]؛ رفتی جارو کردی؟! نزد من این حدیث به اندازه­ی حسن و حسین علیهما السلام می‌ارزد! لذا است که مرحوم نوری، در مستدرک، می‌گویند: این حدیث برای اهل علم کافی است تا ببینند فن حدیث چقدر ارزش دارد. این اولین روایتِ دلائل الامامة است. آخرین حدیث چیست؟ این روایت هم خیلی قشنگ است. در مورد سیصد و سیزده نفر از اصحاب حضرت علیه السلام دارد: «وَ كُلُّ وَاحِدٍ يَرَى نَفْسَهُ فِي ثَلَاثِمِائَةٍ»[2]. قبلاً این را عرض کرده بودیم. دو - سه وجه هم دارد.

کتابی هم هست که آخرین حدیثش خوب است که علل الشرایع صدوق است[3]؛ حدیث ابو اسحاق که در مورد اصل عدالت و میثاق و طینت است. آخرین حدیث است اما هنگامه است. کتاب‌هایی هم هست که اولین حدیثش دل­نشین است. [نمونه­اش] کتاب خصال مرحوم صدوق[4] بود. اولین حدیث این کتاب، همین حدیث صفحه­ی هشتاد و سه است. در توحید در صفحه­ی هشتاد و سه آورده‌اند و در خصال اولین حدیث آورده‌اند. 


[1]. طبری صغیر، دلائل الإمامة (چاپ مؤسسة البعثة)، ص65: «عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ، قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى فَاطِمَةَ (عَلَيْهَا السَّلَامُ) فَقَالَ: يَا ابْنَةَ رَسُولِ اللَّهِ، هَلْ تَرَكَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) عِنْدَكَ شَيْئاً: تُطْرِفِينِيهِ‌. فَقَالَتْ: يَا جَارِيَةُ، هَاتِ تِلْكَ الْحَرِيرَةَ. فَطَلَبَتْهَا فَلَمْ تَجِدْهَا، فَقَالَتْ: وَيْحَكِ اطْلُبِيهَا، فَإِنَّهَا تَعْدِلُ عِنْدِي حَسَناً وَ حُسَيْناً. فَطَلَبَتْهَا فَإِذَا هِيَ قَدْ قَمَمَتْهَا فِي قُمَامَتِهَا، فَإِذَا فِيهَا: قَالَ مُحَمَّدٌ النَّبِيُّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): «لَيْسَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ مَنْ لَمْ يَأْمَنْ جَارُهُ بَوَائِقَهُ‌، وَ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلَا يُؤْذِي جَارَهُ، وَ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلْيَقُلْ خَيْراً أَوْ يَسْكُتْ. إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْخَيِّرَ الْحَلِيمَ الْمُتَعَفِّفَ، وَ يُبْغِضُ الْفَاحِشَ الضَّنِينَ السَّئَّالَ الْمُلْحِفَ. إِنَّ الْحَيَاءَ مِنَ الْإِيمَانِ وَ الْإِيمَانُ فِي الْجَنَّةِ، وَ إِنَّ الْفُحْشَ مِنَ الْبَذَاءِ، وَ الْبَذَاءُ فِي النَّارِ».

[2]. همان، ص 575: «عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ، قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، فَذَكَرَ أَصْحَابَ الْقَائِمِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، فَقَالَ: ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ، وَ كُلُّ وَاحِدٍ يَرَى نَفْسَهُ فِي ثَلَاثِمِائَةٍ».

[3]. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج 2، ص 606.

[4]. شیخ صدوق، الخصال، ج 1، ص 2.