مسبوقیت خداوند متعال به استحالهی اجتماع نقیضین
شاگرد: تقرر ماهوی هم مستند به جاعل است؟
استاد: جاعل دو جور جعل دارد. جعلی در موطن کُن وجودی است که ماهیت را ایجاد میکند. یک جعلی هم در موطن دیگری است؛ موطن علم یا هر چه اسم آن را میگذاریم. ابتدا مقصود را بفهمیم تا بعد نامگذاری کنیم. در موطن علم و حقایق است. در موطن علم و حقایق همانی است که ربطی به ذهن من و شما ندارد. اگر هیچکدام از انسانها نباشند و ذهنشان هم نباشد، باز تناقض محال است. پس قضیهی استحالهی تناقض، یک مطابَق دارد. ما هم نباشیم، استحالهی تناقض ثابت است. هیچ ذهنی هم نباشد، هیچ مدرکی هم نباشد. نه چون ما پدید آمدیم، تناقض محال شده است. تناقض که بهخاطر ما محال نشده است. ما آن را درک کردیم. پس مدرَک و مطابَق این قضیهی ما ثابت است. تناقض محال است. «تناقض محال است»، واجب الوجود یا ممکن الوجود است؟ یعنی یک زمانی محال نبوده است و بعد خداوند آن را جعل کرده است؟ معلوم است که اینطور نیست. یک چیز خندهداری است که بگوییم زمانی نبود و خداوند آن را جعل کرد. اصلاً منظور این نیست.
خُب، حالا اگر ما هم نبودیم آن بود، اگر خداوند هم نبود، آن بود؟ یعنی اگر خداوند هم نبود، استحالهی تناقض هم بود. خُب، حالا این چیزی که وقتی خداوند هم نباشد، هست، ممکن الوجود است یا واجب الوجود؟ اگر ممکن الوجود است که پس ممکن است استحالهی تناقض نباشد. میتواند استحالهی تناقض نباشد. خُب، وقتی نیست پس دیگر تناقض از بین میرود. استحالهی آن میرود. اگر واجب الوجود است که تعدد واجب الوجود میشود. همان چیزی است که مبنای کلاسیک خلاف آن است. یعنی پس چند واجب الوجود داریم؟! یکی خدای متعال است و یکی هم این چیزی است که نمیشود ممکن الوجود باشد. اگر ممکن الوجود باشد، تناقض ممکن میشود. یعنی استحاله میتواند برود. وقتی هم استحاله برود، ممکن میشود. استحالهی تناقض چطور است؟
استحالهی تناقض یک حقیقت نفسالامری است. در موطنی نیست که بگوییم موجود است یا معدوم است، آن وقت وجودش هم واجب است یا ممتنع است. مثل این میماند که بگویید: شیرینی زوج است یا فرد است؟. نمیشود چیزی نه زوج و نه فرد باشد! یا زوج است یا فرد است! لذا مقابلاتی هستند که ثالث ندارند، اما ثانی دارند. یعنی دو چیز مقابل هستند و یک حوزهی دیگری دارند که مطالب دیگرش در آن حوزه محقق میشود.