محوریت شهادتین بعد از فتنهی سقیفه
در صفحهی هفتاد و سوم، در خطبة الوسیله بودیم. حضرت علیه السلام فرمودند:
«ونحمده بالحمد الذي ارتضاه لخلقه ، وأوجب قبوله على نفسه ، وأشهد أن لا إله إلا اللّه وحده لا شريك له ، وأشهد أن محمد عبده ورسوله ، شهادتان ترفعان القول ، وتضاعفان العمل ، خفّ ميزان ترفعان منه ، وثقل ميزان توضعان فيه»[1].
چه عباراتی است! دم و دستگاهی است! کلماتی را که خدمت شما عرض کردم، دقیقاً یادم نیست، ولی ظاهرا عرض کردم که راجع به لغت «ضَعُف»، «ضَعف»، «ضِعف» تحقیقی داشته باشیم.
قبلش حضرت علیه السلام فرمودند: «شهادتان ترفعان القول». البته میدانید که شهادتان، ضروری دین اسلام است. آن چیزهایی که سبب مسلمانشدن، میشوند، یکی شهادت به توحید و دیگری شهادت به رسالت است. یکی از آنها کافی نیست. بحثهای فقهی و سبک و سنگین آن هم، سر جای خودش. بحمداللّه نوعاً میدانید.
شاید «شهادتان»، ناظر به چیزی باشد که در نهجالبلاغه هست. حضرت علیه السلام میفرمایند: وقتی پیامبر صلّیاللّهعلیهوآله، آیندهی امت اسلامی را ذکر فرمودند، چنین عرض کردم:
«قُلْتُ یَا رَسُولَ اللّه فَبِأَیِّ الْمَنَازِلِ أُنْزِلُهُمْ عِنْدَ ذَلِکَ أَ بِمَنْزِلَهِ رِدَّهٍ أَمْ بِمَنْزِلَهِ فِتْنَهٍ فَقَالَ بِمَنْزِلَهِ فِتْنَهٍ»[2].
این چیزهایی که شما به من خبر دادید، سبب میشود که اینها از اسلام خارج شوند؟ یا مفتون هستند؟ یعنی فتنه است و مرتد نیستند. حضرت علیه السلام فرمودند: «بمنزلة فتنة».
بنده احتمال میدهم، هفت روز بعد از شهادت پیامبر خدا صلّیاللّهعلیهوآله که حضرت علیه السلام میفرمایند: «شهادتان»، یعنی فعلاً ما در فضایی قرار گرفتهایم که این «شهادتان» محوریت دارد. ایمان بالمعنی الاخص در آن شرائط، بهمعنای خاص خودش و در باطن امر قرار گرفته است، نه در فضای جریان احکام ظاهری. لذا میفرمایند: «شهادتان»؛ الآن روزی است که این شهادتان محوریت دارد. واقعیتش که واقعیت آن است، روی حساب بازتاب آن در امور اجتماعی هم به این صورت است.
[1]. شیخ صدوق، التّوحيد، ج۱، ص ۷۳.
[2]. نهج البلاغه (بر اساس نسخهی صبحي صالح)، ج ۱، ص ۲۲۰.