وجود دو اصل در مادهی «ضعف» در التحقیق
میدانید که سبک مرحوم آقای مصطفوی در التحقیق این است که یک مادهی لغوی را به یک معنا بر میگردانند. کتابی است که برای خودشان زحمت کشیدهاند. از اول تا آخر کتاب من یک مورد پیدا نکردهام که از این مبنا دست برداشته باشند. در مقدمه هم این را گفتهاند، در این محکم هستند که یک واژه و یک مادهی لغوی یک معنا داشته باشد، نه بیشتر.
شاگرد: مواردی هم هست که میگوید یکی از آنها سریانی است و دیگری … .
استاد: یکی از مواردش همینجا است. در ما نحن فیه نتوانستند این دو را به یک معنا برگردانند. «ضَعف، خلاف القوة» است، «ضِعف» هم بهمعنای دو برابر شدن است. فرمودهاند: و التحقیق … .
ایشان همان «ضَعف» را گرفتهاند.
«و التحقيق
أنّ الأصل الواحد في المادة: هو ما يقابل القوة. و قد سبق في- رخو: الفرق بينها و بين مترادفاتها. و هو أعم من أن يكون في مادى أو معنوى … و أما الضعف و المضاعفة: فهذه المادة مأخوذة من عبرية، و قريبة منها في الأرامية. مع مناسبة بين المفهومين بعلاقة التقابل، فانّ التضاعف هو حصول قوة في مقابل الضعف»[1].
«و اما الضِعف و المضاعفه، فهذه المادة ماخوذة من عبریة»؛ «ضِعف» اصلاً عربی نیست. ماخوذ از زبان عبری در قرن ششم است. بعد فرمودند: «و قریبة منها فی الآرامیة»؛ ضِعف در لغت آرامی هم به این معنا است. آرامیها بعد از فینیقیها بودهاند. اول فینیقیها بودهاند. فینیقیهایی که در همان کنعان بودند، بعد هم آرامیها بودند. اینجور در حافظهام هست. از نظر حروف الفبا، پیدایش و ترتیب زبانها، اول فینیقی -کنعانی- بود، بعد از آن، آرامیها بودند و بعد هم نبطی بود.
«مع مناسبة بین المفهومین بعلاقة التقابل»؛ میگویند: بین «ضِعف» عبری و «ضَعف» عربی یک تقابلی هست. از اینجا است که «حصول قوة فی مقابل الضعف»؛ در مقابل ضعف، قوت میآید. این مقابله در آن برقرار است. مطالب دیگری هم میگویند، چون وقت گذشت، نشد ادامه بدهم.
[1]. علامهی مصطفوی، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج ۷، ص ۳۱.