رفتن به محتوای اصلی

نحوه‌ی استشهاد به وجه اول و دوم در معنای «کلیة الاجناس» در ربوبیت خداوند

 

«فانّها مشتركة في الامكان»؛ همه ممکن الوجود هستند. «و الحاجة إلى الصانع»؛ همه محتاج به صانع هستند. پس مستشهدٌ به تمام اجناس ممکن الوجود؛ چون ماهیت امکانی دارند مستشهد است به ربوبیتش که خالق می‌خواهد.

وجه دوم: «أو بكونها كلية»؛ اجناس کلی هستند، فرد نیستند. اجناس کلیه ماهیت می‌شوند. «فانّه تستلزم التركيب»؛ کلی مستلزم ترکیب است و جنس و فصل می‌خواهد. «المستلزم للامكان»؛ مستلزم ماهیت است؛ ماهیت مرکبه که «کل ممکن زوج ترکیبیٌ»؛ لازمهی آن ترکیب در ماهیت است و لازمهی ترکیب هم امکان است و لازمهی امکان احتیاج است. «فدلّ على أنّه ليس له سبحانه مهية كلية»؛ این هم خیلی زیبا است. می‌گویند: «مستشهد بکلیة الاجناس»؛ این‌که اجناس، ماهیت هستند و کلی هستند، مستشهد این است که خدای متعال کلی نیست و کلی هم ندارد. «لیس له ماهیة»، «ماهیته انیته»؛ یعنی «وجودٌ بحت»، «بحتٌ وجوده». می‌گویند او می‌خواند «یجب وجوده»! در کلمات آن‌ها «بحت وجوده» یعنی «ماهیته انیته»، یعنی «لا ماهیة له»، «لیس زوج ترکیبی من ماهیة و وجود». «ان الوجود عارض الماهیة»، این عروض در خداوند متعال معنا ندارد.