رفتن به محتوای اصلی

ز) مسبوقیت طبیعی الربط از خداوند متعال، نافیِ اتصاف خداوند متعال به سابق‌بودن

 

یکی از چیزهایی که مکرر عرض کردهام این است: تمام نفسالامر با اوسعیتی که دارد، مسبوق به هویت غیبیهی الهیه است. اما او باز سابق نیست. این خیلی مهم است. یعنی سراغ او نروید که بگویید سابق بر بستر نفسالامر است. تمام بستر نفسالامر، مسبوق به او است. وقتی همین را بفهمیم، براهین توحیدی ثابت می‌شود. اما لازمهی مسبوقیت این نیست که سریع نتیجه بگیریم که او سابق است. او اعلی از این است که بگوییم سابق است.

شاگرد: چطور نتیجه بگیریم، درست است؟

استاد: این‌که این بستر نفسالامر مسبوق است. در نفسالامر به بستری می‌رسیم که شأنی از نفسالامر، شأن طبایع است. شأن نفس الطبایع. قبلاً هم در جلسات متعدد از آن صحبت شد. این‌که نفسالامر اوسع از لوح وجود است ...؛ مقاله‌ای هم شده است؛ در آنجا عرض کردم در اوسعیت نفسالامر یک شأن بسیار مهم و طولی، طبایع هستند. اعیان ثابته هستند و آن طیف وسیعی که تشکیل می‌دهند. طبایع به چه صورت هستند؟ طبایع در یک موطنی که خودشان دارند، بالای آن طبیعت، دیگر طبیعتی مفروض نیست. یکی از طبایع، طبیعت «الربط» است. این یک طبیعت است. مصادیق دارد و انواع دارد. خدای متعال با دستوراتی که تنها از لسان اهلالبیت علیهم السلام صادر شده است – این ادبیات را هیچ کجا پیدا نمی‌کنید - می‌فرماید: اگر این یک ربط است، شما انتظار نداشته باشید که در موطن ذات او، که سابق بر همهی طبایع است، یک جور ربط درست کنید. چرا؟؛ چون او سابق بر طبیعی الربط است. او رَبَّطَ الربطَ. همان‌طوری که حضرت علیه السلام می‌فرمایند: «حیّث الحیث و لا حیث له، قبّل القبل، عیّن العین فلا عین له». اصلاً او بر اصل طبیعی المکان سابق است. وقتی طبیعی در آنجا نیست، چطور می‌خواهید مصداقش را به آنجا ببرید. یکی از طبایع رفت. وقتی این‌ها را به این صورت درک کنید، دیگر مشکلی ندارید. بعداً بدون این‌که تشبیه صورت بگیرد، تنزیه را هم اعمال می‌کنید. یعنی «لاتعطیل و لاتشبیه». تعطیل را هم کنار می‌گذارید، اما از مسیر این فهم. از این مسیر که او فوق طبایع است. «و بمضادته بين الأشياء عرف أن لا ضدّ له»؛ یعنی او است که اصل تضاد را به‌عنوان طبیعی و مصادیقش آورده است. چیزی که اصل تضاد، مسبوق به ذات او است، آن وقت می‌خواهید ضد داشته باشد؟! اگر او ضد داشت، تحت ظل تضاد می‌شد. یعنی طبیعی الضدیة بالای او می‌رفت. این بیانات چقدر عجیب است!