رفتن به محتوای اصلی

ب) نکاتی در مدلول دعا

١-  توافق معنايي فقرهی آیهی «یسلموا تسلیما» با عبارت«واجعلنا ممن يسلم لامره»

تا آن جایی که مقصود الآن بنده است و می‌خواهم بگویم:

«اللّهم وكما أكرمتنا بمعرفته فأكرمنا بزلفته ، وارزقنا مرافقته وسابقته ، واجعلنا ممن يسلم لامره ، ويكثر الصلاة عليه عند ذكره وعلى جميع أوصيائه وأهل أصفيائه ، الممدودين منك بالعدد الاثني عشر»[1].

«اللّهم وكما أكرمتنا بمعرفته فأكرمنا بزلفته»؛ خدایا همان‌طوری که ما را گرامی داشتی تا حضرت علیه السلام را شناختیم، فقط شناسایی نباشد، «فأكرمنا بزلفته»؛ به حضرت علیه السلام نزدیک شویم. همین‌طور معرفتی از دور نباشد.

«وارزقنا مرافقته وسابقته، واجعلنا ممن يسلم لامره ، ويكثر الصلاة عليه عند ذكره وعلى جميع أوصيائه وأهل أصفيائه»؛ این اکثار صلات از ضمائم و ذیول خطبة الوسیله است که از خداوند درخواست می‌کند. «فأكثروا من الصلاة على نبيكم»، در اینجا هم می‌فرماید: «واجعلنا ممن يسلم لامره، ويكثر الصلاة عليه عند ذكره».

خُب، «عند ذکره» یعنی وقتی نام حضرت علیه السلام می‌آید، اکثار صلات کنید، یعنی صد بار بفرستید؟ ممکن است یا «عند ذکره» به یک معنا یعنی همیشه به یاد او باشیم؟

تا یادم نرفته است، این را هم عرض کنم: این‌که «یسلموا تسلیما» در ذیل آیهی «إنّ اللّه وملائكته يصلّون على النبي يا أيها الذين آمنوا صلّوا عليه ویسلّموا تسليما» به چه معنا است؟ یعنی می‌گویند: سلام اللّه علیک؟ همان‌طور که می‌گویند: الصلاة علیک، می‌گویند: الصلاة و السلام علی رسول اللّه صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله؟ این‌طور است؟ یا خیر، «و یسلّموا تسلیما» یعنی «یسلّموا امرهم تسلیما الیه»؟ نه به‌معنای سلام، صلاتش به‌معنای درود است.

این یادداشتکردنی است. در این دعا، شاهد آن قول است. روایات متعددی هم دارد. «یسلّموا تسلیما» یعنی «یسلّموا لامره». اینجا می‌گوید: «و اجعلنا ممن یسلّم لامره». این تصریح به این است که از اینجا منظور از سلام، سلام و درود نیست. این چیزی که از این قسمت به بحث ما مربوط بود.

٢- تشابک شواهد در فقرهی «الممدودين منك بالعدد الاثني عشر»

دنبالهی آن هم نکات خوبی است. تنها اشاره می‌کنم: «الممدودين منك بالعدد الاثني عشر»؛ این شمارهی دوازده، عدد مهمی است. حضرت علیه السلام می‌فرمایند: «الممدودین منک»؛ این‌ها این عدد اثنی عشر را از ناحیهی تو دارند. به چه صورت است؟ آیهی شریفه می‌فرماید: «إِنَّ عِدَّةَ ٱلشُّهُورِ عِندَ ٱللَّهِ ٱثۡنَا عَشَرَ شَهۡرا فِي كِتَٰبِ ٱللَّهِ يَوۡمَ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ»[2]، یکی دیگر هم بعدش است. بشارت معروفی که در تورات هست؛ الآن هم هست. خدای متعال به حضرت ابراهیم علیه السلام می‌فرمایند: تو را در فرزندت اسماعیل بشارت می‌دهم به این‌که از او مُدمُد می‌آید و دوازده عظیم از او می‌آید. «اثنی عشر عظیما». می‌خواهم بگویم عدد دوازده خیلی مهم است. عدد دوازده شوخی نیست. عدد است؛ دارد شماره می‌دهد. آن هم یک شماره‌ای که شواهد و تشابکش از زمانی است که تورات آمده است.

خود ابنتیمیه با آن کار و کذایش و ابنکثیر و همه، این‌ها را قبول دارند. فقط می‌گوید: این دوازده نفر چه کسانی هستند. می‌شمارد. ابنتیمیه که می‌شمارد و یزید را هم حساب می‌کند! اول و دوم و سوم و تا یزید هم می‌رود. مثل ابن کثیر و سایرین یزید را نمی‌آورند که بگویند او جزو این خلفای اثنی عشر است. تا امام مجتبی علیه السلام می‌رسد و بعد می‌گوید: علماء اتفاق دارند بر این‌که عمر بن عبدالعزیز از آن‌ها است! عمر بن عبد العزیز که یک حالت مثبتی دارد، می‌گوید این از آن‌ها هست. اما یزید و … معلوم نیست. خیلی هم اختلاف دارند. خود همین اختلاف در دوازده خیلی جالب است. می‌دانید یعنی چه؟ یعنی اصل عدد دوازده ثابت است، حالا باید ببینیم چه کسانی هستند. این در بحث تشابک شواهد خیلی مهم است. همهی این‌ها را باید جمع کنیم. ببینید اصل عدد ثابت و مسلم است و این قدر سر آن بحث کرده‌اند. حالا این عدد را بگیرید، در اینجا هم می‌فرمایند: «الممدودين منك بالعدد الاثني عشر»؛ خدایا تو از ناحیهی خودت این اصفیاء و اولیاء از حضرت سید الشهداء … . آنجا هم داشت: «المعوض من قتله أن الائمة من نسله والشفآء في تربته، و الفوز معه في أوبته، والاوصياء من عترته بعد قائمهم وغيبته»[3].

٣- رجعت جمیع ائمه(علیهم‌السلام)

مرحوم مجلسی غیر از «کوثر» نکته‌ای دارند. فرموده‌اند: «وهذه الفقرات تدل على رجعة جميع الائمة : في الكرة». این‌ها یادداشت کردنی است. به گمانم این در باب الرجعه مفصل بحارالانوار نیست. شما این را یادداشت کنید. در کنار بحارتان بنویسید. مرحوم مجلسی فرموده‌اند: «وهذه الفقرات تدلّ على رجعة جميع الائمة : في الكرة»؛ یعنی رجعتی که شیعه می‌گوید فقط مختص به سید الشهدا علیه السلام نیست که بعد از حضرت بقیة اللّه سلام اللّه علیه می‌آیند. جمیع ائمه علیهم السلام کرّة و رجعت دارند.

۴- «ويكثر الصلاة عليه عند ذكره»، اکثار کمی یا کیفی؟

بنابراین در «واجعلنا ممن يسلم لامره ، ويكثر الصلاة عليه عند ذكره» اکثار صلات خودش یک موضوعیتی دارد. مطلوبیتی دارد.

شاگرد: اگر کسی امام حسین علیه السلام را یاد کرد، چطور صلوات بفرستد؟

شاگرد ٢: این صلوات بر امام حسین علیه السلام نیست. بر خود پیامبر صلّی اللّه علیه و آله است.

استاد: «اللّهم صل على محمد وعترته ، واحشرنا في زمرته»؛ زمرهی چه کسی؟ پیامبر خدا صلی‌اللّه‌علیه‌وآله، «وبوئنا معه دار الكرامة، ومحل الاقامة. اللّهم وكما أكرمتنا بمعرفته فأكرمنا بزلفته ، وارزقنا مرافقته وسابقته اجعلنا ممن يسلم لامره ، ويكثر الصلاة عليه عند ذكره». من دعا را که خواندم، دیدم تقارن زمانی خیلی مناسبی بود. «وعلى جميع أوصيائه وأهل أصفيائه ، الممدودين منك بالعدد الاثنى عشر ، النجوم الزهر ، و الحجج على جميع البشر». بعد هم ذکر فطرس می‌شود.

شاگرد: صلات به‌معنای تلیین شد، صلوات بر پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله را چطور معنا می‌کنید؟

استاد: بله؛ این از بحث‌های مهمی است. حالا مانده است. سه صلوات داریم: صلاة اللّه، صلاة ملائکته، صلاة المؤمنین. بحث خوبی است که باید به آن برسیم.

بنابراین «ويكثر الصلاة عليه عند ذكره» به این معنا می‌شود که وقتی به یاد حضرت علیه السلام می‌افتید، زیاد صلوات بفرستید. به گمانم به‌غیر از آن صد صلواتی که گفتم، صبح بخوانیم، احتمال دیگری هم هست. کلمهی «عند ذکره» یعنی وقتی یاد پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله می‌شود، وقتی یاد اهل‌بیت ایشان علیهم السلام که با ایشان معیت دارند، می‌شود، اکثار صلات کنید. بین متشرعه در این سنی که دارم، یک جا ندیدم که وقتی اسم حضرت علیه السلام را می‌آورند، بگویند صد بار مستحب است. اصلاً چنین چیزی نیست. در «یکثر الصلات عند ذکره» به تناسب حکم و موضوع احتمال می‌دهم که «یکثر عنده ذکره» در اینجا یعنی «یداوم». یعنی می‌بینید گاهی است که صلوات می‌فرستد و گاهی نمیفرستد. اما یک وقتی است که می‌گوید: «و اجعلنا ممن یکثر الصلاة عند ذکره». یعنی مقید هستم. بر این مداوم هستم، ولو یک بار می‌فرستم، اما مداوم است. شاید این احتمال هم احتمال دوری نباشد. اکثار آن جا کمی است، اکثار در اینجا کیفی است. یعنی «یستمر و یداوم»؛ تا اسم مبارک حضرت علیه السلام را می‌شنود، مداومت دارد که صلوات بفرستد.

شاگرد: اول مقصودتان این بود که از حیث مفهومی حضرت علیه السلام صد بار را گفتند و حد تعیین کردند؟ در فقه بحثی هست که وقتی می‌خواستند «شیء» را معنا کنند، مصداقهای مختلف را می‌آوردند، ولی می‌گفتند این‌ها مصادیق مختلفی هستند که در مفهومش نیست.

استاد: فرمایش شما نکتهی خوبی را در آن حدیث کافی شریف می‌آورد. روایت کافی شریف که اکثار را معنا کرد، برای باب نوادر الجمعه بود. حضرت علیه السلام زمان خاص را مطرح کردند. نه مطلق صلوات. فرمودند: در شب و روز جمعه بر من زیاد صلوات بفرستید. در یک روز که صدق مداومت نیست. لذا آنجا سؤال کرد که حد اکثار چقدر است؟ حضرت علیه السلام فرمودند: صد مرتبه. اما در اینجا مطلق است. می‌گوید «عند ذکره»؛ هر گاه به یاد حضرت افتادید… . «و اجعلنا ممن یکثر الصلاة عند ذکره»؛ وقتی قطعه زمانی خاصی نیست، به تناسب اکثار کیفی می‌شود. یعنی «یداوم و یستمر علی هذه الحاله».

شاگرد ٢: «یکثر الصلاة عند ذکره» یعنی همان وقتی که یاد می‌کنید، اکثار کنید. اما شما اکثار را روی هر دفعه ذکر پخش می‌کنید. این خلاف ظاهر نیست؟! فرمودید به مناسبات این بیان را دارید.

استاد: خُب، شما چطور معنا می‌کنید؟

شاگرد: یک معنای دیگری هم می‌توان گفت؛ این‌که اکثار ناظر به همان سه به بالا است. اگر اسم پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بیاید و کسی سه صلوات بفرستد، اکثار در ذکر می‌شود.

شاگرد ٣: ذکر یعنی به ذهن بیاید؛ یعنی هر بار که به ذهن شخص آمد، سه صلوات بفرستد؟! این نمی‌شود.

استاد: ایشان چنین معنا می‌کنند. ولی اگر منظور این‌چنین بود، بین متشرعه ولو بین بخشی از آن‌ها میخش کوبیده می‌شد. یعنی به‌عنوان یک استحباب، به‌عنوان یک سنت مستحب بین متدینین می‌شد و حال این‌که مرسوم نبوده است وقتی اسم مبارک حضرت صلّی اللّه علیه و آله برده می‌شد، سه بار صلوات بفرستند. اگر شاهدی پیدا شود ما حرفی نداریم.

شاگرد ٢: چه ضرورتی دارد که تحدید شود؟ یک جاهایی تحدید لازم است ولی اینجا که هر چه بیشتر باشد، تناسب دارد چرا؟ اکثار را می‌گویند و بعد عند ذکره هر کسی هر چقدر می‌تواند، بخواند. اینجا ضرورتی ندارد که یک تحدیدی شود.

شاگرد: اصلاً اقتضای کلام نیست. دو نفر دارند صحبت می‌کنند و اسم پیامبر صلّی اللّه علیه و آله می‌آید، اکثار صلات کنند؟!

استاد: این اندازه هست که همه می‌گویند پیامبر خدا صلی‌اللّه‌علیه‌وآله.

شاگرد: این‌که اکثار نیست.

استاد: نه، آن طوری که من عرض کردم، هست.

شاگرد: آن‌طور که شما فرمودید، می‌شود، ولی این‌طور که آقایان می‌گویند، دیگر معنای اکثار ندارد. یعنی باید کلام را قطع کند و سه بار صلوات بفرستد.


[1]. همان، ص ۳۹۸.

[2]. التوبه، آیهی ٣۶.

[3]. علامهی مجلسی، بحار الأنوار (چاپ: مؤسسة الوفاء)، ج ۱۰۱، ص ۳۴۷.