روایات دال بر ارتباط روح با غذا
مثلاً دسته مفصلی از روایات هست، که بین حالات روحی -حدت ذهن، حافظه و خوشفهمی و تیزذهنی و کودن نشدن، یا حتی کودن شدن- و بین غذایی که میخورید، رابطه برقرار میکند؛ این را نخورید که کندذهن میشوید، این را بخورید تیزذهن شوید، اگر سرکه بخورید قلب شما نورانی میشود، انار بخورید قلب شما نورانی میشود؛ خُب بلاریب قلب نورانی میشود و تأثیر میپذیرد و در این شکی نیست، اما چه طور است؟ چون علی ای حال انار یک غذای ناسوتی است؛ وارد بدن ناسوتی میشود. پس معلوم میشود بین موادی که خدای متعال در انار قرار داده با بستری که برای ظهور روح و نورانیتش قرار داده، یک رابطهای هست. حتی به ذهن من میآمد در آیندهای که نمیدانیم چه زمانی است، این سنخ روایات را به تعبیر آن آقا مثل قند میخرند؛ بالای منبر میگفت. میخواست بگوید خیلی مرغوب است؛ مثل قند میخرند. حالا بعض تعبیرات سادهای در بعض روایات هست که وقتی بعداً بخواهند این رابطه را بهخصوص در پیشرفتهای هوش مصنوعی ببینند، آنها را مثل قند میخرند. یعنی میفهمند که این روایات چه میگوید؛ این آن را میآورد؛ رابطه برقرار میکند، مثلاً بین یک گیاه، یک میوه با یک حال. الآن ما در مورد این رابطه میگوییم خُب این، آن را میآورد! اما وقتی میخواهیم پیادهسازی کنیم، در پیادهسازی آن یک ظرافتکاریهایی است که در این روایات به ما گرا میدهند و میگویند بهدنبال این برو و ببین در این چه چیزی است، و ببین آن حال به چه صورت است، این چیز آن حال را میآورد. شما هم که میخواهید اینها را پیاده کنید میتوانید در این زمینه فعال شوید.
علی ای حال من این دو تا را عرض کردم؛ دستهبندی آن بر عهده ذهن خودتان باشد. روایات و آیاتی که بهطور وضوح میگوید انسان، اینجایی نیست و اصل انسان برای عالم دیگری است، «منها قدمتم و الیها تصیرون»[1]؛ این فرمایش امیرالمؤمنین چقدر زیبا است! از عالم آخرت به اینجا آمدهاید، نه اینکه از اینجا سر برداشته باشید؛ «منها قدمتم و الیها تصیرون»؛ از آنجا آمدهاید و به آنجا برمیگردید؛ ولی در مورد بدن هم دارد: «مِنۡهَا خَلَقۡنَٰكُمۡ وَفِيهَا نُعِيدُكُمۡ وَمِنۡهَا نُخۡرِجُكُمۡ تَارَةً أُخۡرَىٰ»[2]. اینها با هم منافاتی ندارند.
[1] نهج البلاغه نویسنده : صبحي صالح جلد : ۱ صفحه : ۲۱۵؛ «وَ لیُحضِر عَقلَهُ وَ لیَکُن مِن أَبنَاءِ الآخِرَهِ فَإِنّهُ مِنهَا قَدِمَ وَ إِلَیهَا یَنقَلِبُ».
[2] طه ۵۵
بدون نظر