برهان از او؛ به سوی او (یا: با او از او به سوی او)
این راه واضح تر و سادهتر است. وقتی برای ما واضح است که اصل واقعیت، بستر کار است؛ وقتی کسی شروع میکند برای انکار، دنبال یک امر واقع دیگری میرود. شما همیشه از یک واقعیّتِ بخشی، شروع میکنید؛ اگر بخواهید سراغ چیزی به نحو واقعی باشید از یک شأنی از این واقعیّت سراغ شأن دیگر میروید. لذا اگر توجه کنید میبینید که شما با سیری به عنوان یک سیر واقعی، از یک امر واقعی سراغ امر واقعی دیگر میروید.
مثلا کسی دارد فکر میکند و در فکر خود میگوید: «این که میگویند خدا هست، درست نیست.» در این فکر دقت کنید: در تمام مراحل فکرش، او یک اصل الواقعیّه را پذیرفته است. دارد میگوید:««خدا نیست»، واقعیت دارد»، یعنی صادق است.
اشکال اصلی آتئیست های مثبت گرا
جالب این است که سیرش با اوست، از اوست، و به سوی اوست.یعنی اگر خودش بفهمد، با لفظ مشکل دارد. به تعبیر دیگر در برخی اوصاف الهی شبهه دارد و مقصود را نفهمیده است. الان این بیخدایانِ مثبتگرا که مشکل دارند همه براهین منفیشان برای این است که اوصاف خدا را میگیرند و میگویند تناقض دارد؛ اولاً که اصل مقصود را نگرفته، ثانیاً صفت را هم درک نکرده؛ و با یک درک ناقصی از صفت الهی تناقض درست میکند.