اختیار القرائه در کتاب مفتاح الکرامه
و قد علم ممّا ذکر حال المقام الثالث. و قد تحصّل من المقامین علی القول الأوّل فی المقام الثانی أنّ کلّ ما ورد إلینا متواتراً من السبع فهو متواتر إلی النبی صلی الله علیه و آله و سلم و ما اختلفت الروایة فیه عن أحدهما یعدل عنه إلی ما اتفقت فیه الروایة عن القارئ الآخر، لأنّه لیس بواجب و لا مستحبّ عند الکلّ اتباع قراءات الواحد فی جمیع السورة و لا مانع عندهم من ترجیح بعضها علی بعض لسلامته من الإدغام و الإمالة و نحو ذلک و إن کان الکلّ من عند اللّٰه تعالی نعم یتجه المنع إن کان نعم یتجه المنع إن کان المرجّح لإحداهمایمنع من الاخری و لم یسمع ذلک إلّا من الرازی و ظاهرهم الاتفاق علی خلافه[1]
«و قد علم ممّا ذکر حال المقام الثالث»؛ میخواهم ذهن شما تا پایان مقام ثالث بیاید و برگردیم و دنبال آن را بررسی کنیم.
مقام ثالث چه بود؟ ایشان ده مقام را فرمودند. مقام اول که به بحث ما ربطی نداشت. مقام ثانی این بود: «هل المراد بتواترها تواترها الی اربابها؟»؛ تنها تا قراء سبعه متواتر است؟ «ام الی الشارع؟»؛ همه اینها از خود پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله و جبرنیل است؟
مقام ثالث این بود: «الثالث: هل هی متواترة بمعنی أنّ کلّ حرف منها متواتر أم بمعنی حصر المتواتر فیها؟»؛ تکتک اینها متواتر است؟ یا به این معنا است که آن چه که متواتر است در اینها است؟ نه اینکه خود آنها متواتر باشد.
این مقام دوم و سوم بود. لذا میفرمایند با این توضیحاتی که ذیل کلام شهید دادیم، «و قد علم ممّا ذکر حال المقام الثالث».
«و قد تحصّل من المقامین»؛ حاصل مقام دوم و سوم این است:«علی القول الأوّل»؛ خودشان حاشیه دارند که قول اول (و هو التواتر إلیه صلیاللهعلیهوآلهوسلم)،«فی المقام الثانی»؛ مقام ثانی این بود که آیا متواتر به اصحاب است یا نه.
حاصلش این میشود که «أنّ کلّ ما ورد إلینا متواتراً من السبع»؛ آن چه که از این هفت قرائت بهصورت متواتر به ما رسیده،«فهو متواتر إلی النبی صلیاللهعلیهوآلهوسلم»؛ یعنی همه را حضرت فرمودند.«و ما اختلفت الروایة فیه عن أحدهما»؛ باید «احدها» بهمعنای احد السبع باشد. البته «احدهما» ممکن است به دو راوی چهارده روایت برگردد ولی ظاهراً نسخه تصحیف شده است. هم در در مفتاح الکرامه قدیم و هم مفتاح الکرامه جدید، «احدهما» است.اگر وجه دیگری به ذهن شما میآید بفرمایید. من «احدها» میخوانم. البته «احدهما» هم مانعی ندارد. مثلاً منظور دو راوی –حفص و شعبه- عاصم منظور باشد. ولی این با عبارت جور نیست که ما «هما» را به اینها بزنیم.
بنابراین درجاییکه همه از عاصم متفقاً نقل کردهاند، متواتر است. اما اگر حفص و شعبه ابن عیاش در نقل از عاصم با هم اختلاف کردند،«ولی عدل عنه إلی ما اتفقت فیه الروایة عن القارئ الآخر»؛ اگر حفص و شعبه در قرائت عاصم اختلاف کردند، این دیگر متواتر نیست. چون دو نفر دوجور نقل کردهاند. ما باید سراغ ابوعمرو، یا ابن عامر یا ابن کثیر برویم که در آنها اختلاف نکرده باشند. چون میخواهیم تواتر را سر برسانیم.
شاگرد: ظاهراً خلاف فتوا است. یعنی درجاییکه آن دو اختلاف کردند فتوا داریم که سراغ دیگری برویم؟
استاد: فتوا که اینطور نیست. الآن خودشان خلاف این را از علامه نقل میکنند.
شاگرد۲: منظور از «احدهما»، دو راوی هر قرائت نیست؟
استاد: وجهی که من عرض کردم همین بود. ولی با عبارت جور نیست.
ایشان اینطور میفرمایند. حالا دلیل ایشان را ببینید:
«لأنّه لیس بواجب و لا مستحبّ عند الکلّ اتباع قراءات الواحد فی جمیع السورة»؛ نزد کل علماء نه واجب و نه مستحب است که شما تنها قرائت عاصم را بخوانید. بلکه هر کدام را بخواهید میتوانید بخوانید. پس درجاییکه در عاصم اختلاف شد، مثلاً سراغ ابن کثیر میرویم که اختلافی نشده است.
«و لا مانع عندهم من ترجیح بعضها علی بعض لسلامته من الإدغام و الإمالة و نحو ذلک و إن کان الکلّ من عند اللّٰه تعالی»؛ «کل» یعنی کل متواتر من عندالله. اگر اختلاف شد که دیگر متواتر نیست. در ادامه میبینید که با کلام بعدی ایشان به چه صورت میشود.
«نعم یتجه المنع»؛ منع از اینکه شما بتوانید از این قاری به قاری دیگر بروید.«إن کان المرجّح لإحداهما»؛ یعنی قاریای که یکی را بر دیگری ترجیح میدهد،«یمنع من الاخری»؛ مثلاً عاصم میگوید مبادا قرائت نافع را بخوانید. اگر به این صورت باشد دیگر نمیتوانیم رجوع کنیم. وقتی عاصم ما را از نافع منع کرده است، درجاییکه در قرائت خود او اختلاف شد، خب باید چه کار کنیم؟! سراغ نافع برویم؟ درحالیکه خود عاصم میگوید که سراغ او نروید؟! این ممکن نیست.«و لم یسمع ذلک إلّا من الرازی»؛ادعای منع احد القراء از دیگری تنها از رازی است،«و ظاهرهم الاتفاق علی خلافه»؛ درحالیکه ظاهر آنها اتفاق بر خلاف ادعای رازی است. یعنی منع نمی کردند. مفصل عرض کردم. شواهدش را قبلاً عرض کردم. در فدکیه هم بود.
از عبارات معروف نافع همین است: هر کسی نزد نافع میآمد هر قرائتی را که مناسب میدید قرائت میکرد. بعد میگفتند خودت که مختار داری؟ میگفت «أ أحرم نفسی من القرآن؟![2]»؛ یعنی همه آنها قرآن است. اگر کسی بگوید مختار خودت را به من بگو میگویم. ولذا فرق اختیار القراء با فتوا همین بود. وقتی مجتهد فتوا دارد فتاوای دیگر را درست نمیداند. این جور نیست که بگوید با اینکه من مجتهد هستم، فتوای هر کسی را خواستی برای تو میگویم. ابن جزری[3] توضیح داد و گفت فرق فتوا در فقه با مختار در قرائات همین است؛ وقتی هر قاری مختاری دارد خودش قبول دارد که قرائات دیگر هم نازل شده است. به خلاف فقها که وقتی فتوا دارند یعنی فتوای دیگری خطا است؛ «للمصيب أجران و للمخطئ أجر واحد». اما در اختیار القراء ما مخطی نداریم.
قال فی «المنتهی»: و أحبّها إلیَّ قراءة عاصم بطریق أبی بکر بن عیّاش و طریق أبی عمرو ابن العلاء فإنّهما أولی من قراءة حمزة و الکسائی لما فیهما منالإدغام و الإمالة و ذلک کلّه تکلّف، و لو قرأ بذلک صحّت صلاته بلا خلاف، انتهی. و ظاهره فیه القول بتواترها إلی النبی صلی الله علیه و آله و سلم. و أمّا القائلون بتواترها إلی أربابها فقط فلا یتجه علیهم إیراد الرازی[4]
«قال فی المنتهی»: اینجا در تهافت آشکار با فرمایش قبلی ایشان است.این عبارت علامه را اگر در نرمافزار بزنید شاید بالای هزار بار بیاید؛ از بس که علماء این عبارت منتهی را تکرار میکنند. عبارت مهمی است.
علامه فرمودند: قرائات سبع همه مجزی است و همه متواتر هستند، اما اگر من بخواهم در میان اینها محبوب خودم را بگویم،«و أحبّها إلیَّ قراءة عاصم»؛ خب عاصم که دو راوی دارد، کدام یک از آنها را میگویید؟«بطریق أبی بکر بن عیّاش»؛ نه حفص.خب همینی که شما از علامه آوردید به چه معنا است؟ یعنی خود شما میگویید علامه میفرمایند اگر حفص و ابی بکر دو تا شدند، باز من قرائت عاصم را اخذ میکنم. نه اینکه وقتی حفص با ابوبکر اختلاف کردند مجبور شویم سراغ دیگری برویم. همین عبارت علامه رد عبارت صفحه قبل ایشان است؛ فرمودند وقتی قرائات مختلف میشوند از تواتر در میآیند.
[1]مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامة (ط-جماعة المدرسين)، ج۷،ص۲۱۹
[2]جمال القراء وكمال الإقراء (ص: ۵۳۲)؛ «وكان نافع رحمه الله يقرئ الناس بالقراءات كلها.قال أبو دِحْية المُعَلَّى بن دِحية: فجئته بكتاب الليث بن سعد، رحمه الله.لأقرأ عليه،فوجدته يقرئ الناس بجميع القراءات، فقدت: يا أبارويم أتقرئ الناس بجميع القراءات؟فقال: سبحان الله العظيم، أأحرم من نفسي ثواب القرآن؟أنا اقرئ الناس بجميع القراءات حتى إذا جاء من يطلب حرفي أقرأته به.وقال الأعشى: كان نافع يسهل القراءة لمن قرأ عليه إلَّا أن يقول له إنسان: أريد قراءتك، فيأخذه بالنبر في مواضعه، وإتمام الميمات».
[3]النشر في القراءات العشر (۱/ ۵۱)؛ فإن اختلاف القراء كل حق وصواب نزل من عند الله وهو كلامه لا شك فيه واختلاف الفقهاء اختلاف اجتهادي والحق في نفس الأمر فيه واحد، فكل مذهب بالنسبة إلى الآخر صواب يحتمل الخطأ،وكل قراءة بالنسبة إلى الأخرى حق وصواب في نفس الأمر نقطع بذلك ونؤمن به،ونعتقد أن معنى إضافة كل حرف من حروف الاختلاف إلى من أضيف إليه من الصحابة وغيرهم، إنما هو من حيث إنه كان أضبط له وأكثر قراءة وإقراء به، وملازمة له، وميلا إليه، لا غير ذلك.
[4]مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامة (ط-جماعة المدرسين)، ج۷،ص۲۱۹
بدون نظر