رفتن به محتوای اصلی

نقش پر رنگ صاحب حدائق در تغییر فضای کلاسیک از قبولقرائات به قول به قرائت واحده

در جزوه مرحوم صاحب مفتاح الکرامه بودیم. فرمودند عده‌ای می‌گویند قرائات به اربابش متواتر است. یعنی نافع و … . ما از همان جا آمدیم مقدمه مجمع را بررسی کردیم. امروز روز ولادت امام حسن عسگری علیه‌السلام است. دیدم در مباحثه ما چندین بار ذکر شده؛ اما اگر برای تیمن و تبرک تکرار شود. اگر یادتان باشد در میلاد امام رضا علیه‌السلام هم مباحثه را قطع کردیم سراغ روایاتی رفتیم که از امام رضا علیه‌السلام راجع به بحث ما بود. امروز هم دیدم خوب است راجع به روایتی که از امام حسن عسگری علیه‌السلام آمده و مربوط به بحث ما است، بحث کنیم و تیمنا تکرار شود.

در مباحثه این جزوه خیلی در کلمات مرحوم صاحب حدائق رفت‌وبرگشت شد. این‌که ایشان نقش مهمی داشتند. ببینید خیلی سخت است که بیرون فضای کلاسیک، فضای کلاسیک را تغییر بدهد. امروزه می‌گویند در فضای کلاسیک یک چیزی هست که پارادایم است؛ حاکم است. تغییر دادن این فضا و این پارادایم، به‌عنوان فضای کلاسیک، تنها از کتب است که بر می‌آید. کتابی که در متن فضای کلاسیک نباشد این زور را ندارد که بتواند فضای حاکم در کلاس را عوض کند.

لذا است که مکرر عرض کردم به ذهن من به این صورت هست؛ اندازه‌ای که من بررسی کردم، فرمایش مجلسی اول و دوم، سید نعمت الله جزائری، صاحب وافیه به نحوی نبود که زور آن را داشته باشند تا فضای کلاسیک را نزد اعاظم فقها و اصولیین و محدثین و اخباریین تغییر بدهد. تنها کتابی که این زور را داشت -چون خودش کلاسیک بود و در فضای کلاسیک بود و مطالب خوب و تند و تیزی داشت- حدائق بود. آن هم در قرن دوازدهم. این کتاب خیلی نقش ایفا کرد. یعنی ما می‌بینیم شهید اول در ذکری الشیعه، به شیعه محکم می‌گویند «لثبوت تواتر العشر» و هیچ مشکلی هم ندارند، پشت سرش هم محقق ثانی و شهید ثانی ایشان را تأیید می‌کنند. حتی جلوتر می‌رود و تصریح شهید ثانی بود که «کل مما نزل بها الروح الامین علی قلب السید المرسلین». این تصریح شهید بود که نمی‌توانید هیچ کاریش کنید. زمانی‌که آن علماء به این صورت ارسال مسلم داشتند، با تغییر این پارادایم کلاسی فضا عوض شد. کلاس خیلی مهم است. جایی می‌رسد که الآن در السنه بزرگانی از علماء یا عموم می‌بینیم، نزد شیعه معلوم است که تنها یکی از این قرائات درست است! خُب مگر آن‌ها شیعه نبودند که این‌طور ارسال مسلم کردند؟! تنها چیزی که سبب شد این مسأله در فضای کلاسیک فقه و اصول عوض شود، به گمان این طلبه حقیر، کتاب حدائق است؛ شما می‌گویید اجماع و اصحاب ما تواتر را گفته‌اند، مگر بالاتر از شیخ و مجمع دارید؟! «کلام هذین السیدین عطّر الله مرقدهما صریح فی رد الاجماع». پشت سر ایشان صاحب مفاتیح الاصول گفتند «انکره الشیخ»؛ یعنی شیخ اجماع را قبول ندارد. بعد از ایشان دیگر همین‌طور آمد. جواهر را ببینید؛ صلات شیخ انصاری، مستمسک و … . جلوتر مستمسک را خواندم؛ محکم ترین دلیلی که می‌گوید این اجماع موهوم است، این است که شیخ آن را قبول ندارد. خُب وقتی شیخ الطائفه آن را قبول ندارد، دیگر می‌خواهید چه کار کنید؟! خُب چه شده؟ این فضایی بوده که صاحب حدائق ایجاد کردند و این تغییر را دادند.

در این کتاب «پژوهشی در رسم المصحف» که برای دو نفر از اساتید این فن است، در دو جای کتاب می‌گویند نزد شیعه معروف است که تنها یکی از این قرائات صحیح است. قرائات سبع و این همه حرف‌ها رفت! ببینید در یک کتاب می‌گویند نزد شیعه به این صورت است. یعنی فضا این جور تغییر کرده. مبدأش هم کلاسیک است. تا فضای حاکم در کتب کلاسیک عوض نشود که دیگران جرأت نمی‌کنند. جلوتر هم عرض کردم؛ از اعاظم علماء صوت هست که اصلاً یک خبر واحد هم نداریم؛ یک نقل ضعیف خبر واحد هم برای این‌ها نداریم. چنین فضایی به نظر من از حدائق شروع شده. قبلاً هم عرض کردم به‌خاطر سه امر بسیار مهم بود.

این را برای چه عرض می‌کنم؟ برای میلاد امام علیه‌السلام در این روز و تفسیری که منسوب به حضرت است. مرحوم آقای ابطحی این کتاب را چاپ خیلی خوبی کرده‌اند؛ موسسة الامام المهدی عج. در نرم‌افزارها هم هست. زحمت کشیده‌اند که این کتاب احیاء شود. مطلبی که می‌خواهم عرض کنم این است: خود صاحب حدائق جمله‌ای داشتند…؛ بینی و بین الله بارها هم گفته‌ام، من در دلم چقدر نسبت به صاحب حدائق محبت دارم. از محضر این عالم بزرگ چقدر استفاده کردیم. ایشان عالم بزرگی است. ولی خُب مباحثه است. حتی حاج آقای بهجت چندین بار نقل می‌کردند که چرا میرزای بزرگ هر چه تصنیف کرده بودند را در شط ریختند. معروف است. خیلی کار عجیبی است. حاج آقا می‌فرمودند علماء بحث می‌کردند که چرا این کار را کرد. این چه کاری بود که یک شخص بزرگ و حکیم مثل میرزا این زحمات را در شط بریزد. محتملاتی بود. یک احتمالی که ایشان می‌گفتند و بر آن حاشیه می‌زدند این بود: می‌فرمودند علماء می‌گفتند یک احتمالش این است که ایشان در کلماتشان استادشان شیخ اعظم انصاری را رد کرده بودند، ولی میل نداشتند که شخصیت شیخ این‌طور شود. به‌خاطر این‌که رد کلام شیخ بوده خواستند آن‌ها را محو کنند. تا حاج آقا این را نقل می‌کردند این حاشیه را می‌زدند و می‌فرمودند: «ولی خُب الحق احق ان یتبع». این عبارت حاج آقا بود. یعنی در فضای بحث علمی متفاوت است. شخصیت شیخ بالای سر همه است اما در بحث علمی نمی‌توان گفت چون نزد همه عزیز است بحث نکنیم. حاج آقا سریع می‌فرمودند «الحق احق ان یتبع». لذا ما دست و پای صاحب حدائق را می‌بوسیم اما کاری است که در فضای علمی است. ایشان کار عظیمی انجام داده‌اند. تا اندازه‌ای هم که ما می‌دانیم ایشان اولین نفر هستند.

خُب حالا چه گفتند؟ خودشان می‌گویند: «و علی هذا المنوال»؛ یعنی مثل صاحب مدارک، «من الحکم بتواتر هذه القرائات عنه صلی‌الله‌علیه‌وآله»؛ می‌گویند همه علماء ما…؛ «جری کلام غیره من علمائنا فی هذا المجال». یعنی این حرف صاحب مدارک بود که نقل کردم که فرموده بودند همه قرائات به پیامبر می‌رسد، اما غیر از ایشان همه همین را می‌گویند که تواتر قرائات به رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله هست. با این تصریح بعد می‌گویند: «و هو»؛ یعنی این حرف ایشان و سائر علماء، «عند من رجع الی اخبار الآل علیهم صلوات ذی الجلال لایخلو من الاشکال». قبلاً این را خوانده بودم. می‌گویند این همه از علماء بزرگ شیعه هستند، اما کسی که به روایات مراجعه کند می‌بیند که این حرف درست نیست. خُب آیا یعنی آن‌ها مراجعه نکرده بودند؟!