ب) وجود ادعای اجماع و تواتر در میان شیعه
نکته دوم؛ آیا واقعاً به این صورت است که این تواتر از طریق اهلسنت است؟ مرحوم آقای حکیم جواب اینها را دادند. شما اجماعی را که شیخ الطائفه میگویند ببینید؛ ایشان میگویند «اجمعوا علی جواز القرائه علی ما جاز بین القراء». این اجماع برای سنی ها است؟ یا برای بستر زندگی خود شیعه است؟! خود بستر شیعه به این صورت بود که «کرهوا تجرید القرائه». شیخ اینها را فرمودند. من چند نمونه را در اینجا یادداشت کردهام. ادعای تواتر را سنی ها کردهاند؟! نه، وقتی شهید اول در ذکری بهعنوان فقیه الشیعه میگویند: ای شیعه تو میتوانی عشر را تلاوت کنی، چرا؟ «لثبوت تواتر العشر». این عبارت ذکری است. شهید اول این ادعای تواتر را ندارند؟! شیخ انصاری در رسائل ندارند که شهید اول ادعای تواتر کردهاند؟! خب شهید اول عامه است؟! دارند از عامه میگویند؟! عدهای میگویند که شهید سهو القلم کردهاند! یا متأثر از سنی ها هستند! به به! یعنی شهید اول به همین راحتی متأثر از عامه شدند و در کتاب فقه شیعی میگویند که جایز است که عشر را بخوانی؟! یک حرفهایی است!
درحالیکه اصلاً به این صورت نیست. نزد آنها فضای روشنی بوده. اصلاً ادعای اجماع را بزرگان علماء امامیه دارند. علامه حلی را ببینید. برای ادعای سبع این را دارند. عشر را قبول ندارد؛ محقق اردبیلی هم عشر را قبول ندارند. اما همه اینها سبع را قبول دارند. یعنی اینها مدعی نیستند؟! مدعی ثبوتش هستند، اگر ثابت نبود که بهدنبال آن نمی رفتند. پس این ادعا برای آنها نیست.
در جمیع روات، مطرح است؛ شما روایات شیعه را ببینید؛ تعدد قرائات و امثال اینها که میآید، در بستر تاریخ شیعه مطرح است. علامه مجلسی در بحارالانوار وقتی به «ملک» و «مالک» رسیدند، چه فرمودند؟ فرمودند: «و في أخبارنا وردت القراءتان و إن كان مالك أكثر[1]». ایشان میفرمایند «اکثر». بعد هم میفرمایند ترجیح با این است. مرحوم محدث نوری در فصل الخطاب[2] برعکس این را میگویند. ایشان میگویند «مالک» مرجوح است و «ملک» راجح است. جالب است که همان چیزی که مرحوم اراکی گفتند دغدغه هست، مرحوم محدث نوری در فصل الخطاب میگویند قرائت درست، «ملک» است. این قدر تفاوتهای ذهنیت حاصل میشود. پس اینکه بگویند تواتر برای اهلسنت است، درست نیست. وقتی بهدنبال فضا، میروید میبینید که یک فضای مشترک است.
مرحوم نوری گفتند، مگر در واضحات اختلاف نکردهاند؟! پیامبر هر روز وضو میگرفتند، اما الآن او پایش را میشوید و دیگری مسح میکند! هر روز اذان میگفتند، او میگوید «حی علی خیر العمل» اما دیگری میگوید «الصلاه خیر من النوم»! در واضحات اختلاف کردند.
خب اگر در واضحات اختلاف کردند که نظر شیعه معلوم است. شیعه میگوید اگر پا را بشویی نمازت باطل است. جزء واضحات شیعه است. هر موضع محل ابتلائی که محل اختلاف شده و دستگاه دخالت کرده، رای اهل البیت روشن است. اما اینجا چه شد؟ در اینجا برعکس است، اجماع دارند بر قرائات و «کرهوا تجرید القرائه». حتی وقتی ائمه فرمودند «نحن نقرأ علی قرائه ابی»، شیعه می گفته که نه، فرق نگذارید. علامه مجلسی در ملاذ الاخیار به شیخ الطائفه ایراد گرفتند. میگویند جناب شیخ شما میخواهید با یک روایت بگویید «ارجلِکم» درست است، نه «ارجلَکم». علامه مجلسی به ایشان ایراد گرفتهاند. گفته اند اجماع شیعه این است که جایز است همه این قرائات متواتره را بخوانیم. شما میخواهید با یک خبر واحد جلوی اجماع شیعه را بگیرید؟! نمیشود. ولذا میگویند که ایشان تاییدا گفتهاند.
لذا در چنین فضایی شیعه همراه بودهاند، نه اینکه وقتی اختلاف شد، در یک امر محل اختلاف، حرف خودشان را بزنند. شیعه کاملاً معیت کرده است. تفاوت راه این است. مدام نگویید پایشان را میشویند و اختلافات زیاد بوده، ببین مخفی شده؟ جایی که مخفی شده نظر شیعه آشکار است. اینجا اگر شما میگویید مخفی شده پس باید دو نماز بخوانید. در البیان و در کتابها بگویید چارهای نداریم، اشتغال یقینی برائت یقینی میخواهد، چون نمیدانیم سوره حمد «ملک» یا «مالک» است، دو نماز میخوانیم! خروجی کار این شد؟! چطور شیعه با اینکه تا قرن دهم این همه سوره حمد را خواندند، نفهمیدند، اما بعد از اینکه این حرفها داغ شد که یکی از آنها درست است، حالا میگوییم کدام یک از آنها درست است؟! پس باید دو نماز بخوانیم. در کتابهای فقهی شیعه قبل از قرن دهم یک نفر پیدا کنید که بگوید احتیاطا دو نماز بخوانید؛ احتیاطا دوبار بخوانید. نبود. نزد آنها قطعی بود که هم «ملک» درست است و هم «مالک». در این رکعت «ملک» بخوان و در رکعت دیگر «مالک». علامه حلی فرمودند: «مجز بلاخلاف»؛ بلاخلاف درست است که این قرائات را بخوانند.
شاگرد: اسم کتاب شیخ مفید چه بود؟
استاد: کتاب الغیبه، در نرمافزار کلام هست. در آن جا میگویند اگر بگویید این تواتر نزد امامیه فایدهای ندارد و آن تواتر تنها برای خودشان خوب است، میگویند تواتر، تواتر است. تواتر یعنی آنی که نیاز به سند نداریم. اگر کفار هم باشند اما متواتر باشند و «یمتنع تواطئهم علی الکذب»، مشکلی ندارد. در تواتر که سراغ سند نمیرویم تا ببینیم فاسق یا عادل است. تواتر اصلاً نیازی به سند ندارد.
شاگرد: دو رساله چه بود؟
استاد: دو رساله دارند. در یکی از آن رسالهها این را میفرمایند. دو رساله از شیخ مفید هست که هر دوی آنها راجع به غیبت امام علیهالسلام است. در یکی از آن دو رساله این را مطرح کردهاند. اگر یکی از آنها را دیدید، نگویید نبود. دو رساله است که در یکی از آنها این تواتر را مطرح کردهاند.
[1]بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۸۲، ص: ۲۲
[2]الشيعة والقرآن (ص: ۱۶۸)
بدون نظر