رفتن به محتوای اصلی

استدلال و استناد نادرست صاحب حدائق با استفاده از کلام فخر رازی

«و (ثانيا) ما ذكره الإمام الرازي في تفسيره الكبير»؛ در اینجا دست آسید جواد را می‌بوسیم. ایشان با یک کلمه فضا را خیلی تلطیف کرده‌اند. رحمت الله علیه. ایشان با طمطراق می‌گویند اشکال این تواتر چیست؟ این است که فخر رازی می‌گوید آن‌ها با هم دعوا می‌کردند و خودشان یکدیگر را قبول نداشتند. چطور وقتی عاصم با حمزه دعوا می‌کند و او را قبول ندارد، می‌گوییم متواتر است؟! دو قاری می‌توانند سر متواتر دعوا کنند؟! فخر رازی گفته بود. ایشان این را می‌آورند و بعد می‌گویند جواب شهید ثانی هم فایده ندارد. صاحب حدائق این را می‌گویند. صاحب مفتاح الکرامه این را آوردند، فقط بعدش یک کلمه جواب دادند. اول گفتند اگر این حرف فخر رازی و حدائق درست باشد، «اشتد الخطب و امتنع الجواب». اما در پایین صفحه یک کلمه می‌فرمایند: «نعم یتجه المنع ان کان المرجح لاحدهما یمنع من الاخری و لم یسمع ذلک الا من الرازی»؛ یعنی فخر رازی مطلبی گفته که مفتضح است. «و ظاهرهم الاتفاق علی خلافه»؛ ظاهر علماء این است که اتفاق دارند این حرف فخر رازی غلط است. صاحب حدائق در حدائق حرف فخر رازی را می‌آورند که صاحب مفتاح الکرامه می‌گویند غلط است، منحصر به فرد است. حرف دروغی است. حالا بعداً من شواهد آن را هم عرض می‌کنم. یکی از اشکالاتی هم که جلوتر عرض می‌کردم همان جا است که باید بررسی کنیم. ایشان می‌فرمایند: «ظاهرها الاتفاق علی خلافه». پس این حرف فخر رازی هم فی حد نفسه حرف درستی نیست. 

ولی آن چه که منظور من است، جواب خود صاحب حدائق است. حرف فخر رازی را برای چه چیزی می‌آورند؟ حرف ایشان را برای رد اجماع اصحاب امامیه می‌آورند. به قول حاج آقا اگر ما این‌طور می‌گفتیم، صاحب حدائق با ما چه می‌کردند! از فخر رازی حرف بیاوریم برای رد اجماع شیعه. این جور فضایی است! تازه هم اختص به!