رفتن به محتوای اصلی

کشف تلقی مرحوم کلینی از روایات « حرف واحد »

حالا چیزی که به ذهن من آمد این است: مرحوم کلینی در باب نوادر این دو روایت را آورده‌اند. ما بیاییم واقعاً دیدگاه خود مرحوم کلینی را کشف کنیم. آن چه که در ذهن شریف ایشان بوده و از این «ان القرآن حرف واحد نزل من عند واحد» چیست. دو روایت بود:

عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ الْقُرْآنَ وَاحِدٌ نَزَلَ مِنْ عِنْدِ وَاحِدٍ وَ لَكِنَّ الِاخْتِلَافَ يَجِي‏ءُ مِنْ قِبَلِ الرُّوَاةِ
عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ إِنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَ عَلَى سَبْعَةِ أَحْرُفٍ 
فَقَالَ كَذَبُوا أَعْدَاءُ اللَّهِ وَ لَكِنَّهُ نَزَلَ عَلَى حَرْفٍ وَاحِدٍ مِنْ عِنْدِ الْوَاحِد[1]

این دو روایت کافی شریف است که عرض کردم از قرن یازدهم مفصلا به این دو روایت استدلال شده است بر علیه سائر علماء شیعه و جمهور مجتهدین من اصحابنا که می‌گویند «ان كلا من القراءات السبع، من عند اللّه تعالى، نزل به الروح الامين».

چیزی که به ذهن من آمد و شاید هم قبلاً نبوده و برای خودم هم جدید بود، این بود که در خود کافی شریف به‌صورت مصداقی آن را بررسی کنیم. یعنی از سائر موارد روایات کافی به دست بیاوریم که تلقی ذهنی مرحوم کلینی به‌عنوان یک محدث بسیار بزرگ در طلیعه قرن چهارم –که عمرشان در قرن سوم گذشته است- از «کذبوا اعداء الله، ان القرآن حرف واحد» چه بوده. یعنی می‌فهمیدند در میان این همه قرائات، آن چیزی که ملک وحی آورده است، تنها یکی از آن‌ها است؟! مثلاً در نماز ملک وحی یا «ملک یوم الدین» را آورده یا «مالک یوم الدین» را؟! همانی که در البیان آوردیم و خواندیم. در حاشیه عروه آوردیم و خواندیم که می‌گفتند احتیاط کنید هر دو را بخوانید یا دوبار نماز بخوانید. بحث‌های مفصلی که در متأخرین مطرح شده است. اصلاً در میان جلوترها اسمی از این‌ها نبود. یعنی آن‌ها نمی فهمیدند اگر یکی از این‌ها کلام خداست دو نماز بخوانند و احتیاط کنند؟! خب «ملک» می‌گویید یا «مالک»؟! اجماع رفتاری امامیه در بیرون به این صورت بوده و هیچ مشکلی هم نداشتند؛ هر دو را بخوانید نمازتان درست است.

در چنین فضایی تلقی این بزرگواران از «حرفٌ واحد» چه بوده؟ من با کار دو-سه ساعته؛ حالا اگر دیگران بخواهند آن را ادامه دهند چه بسا شواهد عالیی پیدا شود. هر چه ما پیش می‌رفتیم آقایان برای خود من شواهدی را می‌گفتند که بهت‌آور بود. شواهدی به این خوبی که هر کدام در کتب روائی آن ها پیش می آمد. 


[1]الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏۲، ص: ۶۳۰